کتابی برای عاشقان
گزیده ای از متن کتاب :
سال ۶۱ قمری، «کاروان حسین علیهالسلام» از «مدینه» به سمت «کربلا» راه افتاد و در بین راه در منزلهای متعددی توقف کرد. آن روز جز خانواده و بستگان سیدالشهدا علیهالسلام و معدودی از یارانش که به مرور بر تعدادشان اندکی اضافهتر شد، فرد دیگری همراه او نبود. شاید اگر آن روزها، راویان بیشتری همراه کاروان حسین علیهالسلام میبود، اطلاعات و جزئیات بیشتری در اختیار داشتیم.
سال ۱۳۹۱ شمسی، «کاروان ضریح امام حسین علیهالسلام» از «قم» به سمت «کربلا» راه افتاد و اتفاقاً در منزلهای متعددی توقف کرد. این بار اما توقف، به دلیل استقبال بینظیر مردمان دیار مختلف ایران از این کاروان بود. این رخداد اگرچه ممکن است در هر قرن فقط یک بار اتفاق بیفتد اما بخت با ما یار بود که دستاندرکاران انتقال ضریح تدبیر کردند و «راوی»ای همراه کاروان فرستادند تا لحظه به لحظهی ماجرا را آنگونه که «هست» بر روی کاغد بیاورد.
آخر ای مردم! ما هم عتباتی داریم کربلایی داریم، آب فراتی داریم
ما پر از بوی خوش سیب، پر از چاووشیم وز چمن های مجاور، نفحاتی داریم
داغ هفتاد و دو گُل تشنگی از ماست اگر دست و رو در تپش رشته قناتی داریم
آن سبک بال ترانیم که بر محمل موج ساحل امنی و کشتیّ نجاتی داریم
در تماشای جمال از جبروتی سُرخیم که شگفت آینه جلوه ذاتی داریم
در همین روضه سربسته، خدا می داند دست در شرح چه اسماء و صفاتی داریم
زیر این خیمه که از ذکر شهیدان سبز است کس نداند که چه احساس حیاتی داریم
همه هستی ما عینِ زیارت نامه است گو از این گونه سلام و صلواتی داریم
شاعر : زکریا اخلاق