۲۰ جمله حضرت آیت الله خامنهای درباره «حماسه نهم دی»
فتنهها را باید با روشنگری خاموش کرد. هر جا روشنگری باشد، فتنهانگیز دستش کوتاه میشود. ۱۳۷۸/۰۵/۰۸
دنیاطلبان برای اینکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد میکنند؛ جنگها، تبلیغات دروغین، سیاستبازیهای ناجوانمردانه؛ اینها ناشی از همین دنیاطلبیهاست. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹
در اوائل حوادث بعد از انتخابات ۸۸ اولین کاری که شد، تردیدافکنی در کار مسئولین رسمی کشور بود؛ در کار شورای نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنیها خیلی مضر است؛ دشمن این را میخواهد. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴
در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خدای متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم. ۱۳۸۸/۱۰/۱۹
فتنه معنایش این است که یک عدهای بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضای غبارآلود، دشمن صریح بتواند چهرهی خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
مهمترین هدف از حوادث دوران فتنهی بعد از انتخابات ۸۸ این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند بین آحاد مردم شکاف بیندازند، و نتوانستند. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹
آن کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل کار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آنها بخشی از ملت نیستند؛ افرادی هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانی که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را میکنند؛ ربطی به تودهی مردم ندارند. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹
شما دیدید فتنهای به وجود آمد، کارهائی شد، تلاشهائی شد، آمریکا از فتنهگران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی، منافقین و سلطنتطلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همهی این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دی، در روز بیست و دوی بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
باید حواسمان را جمع کنیم، بفهمیم که: «من نام لم ینم عنه»؛ اگر ما اینجا خواب برویم، جبههی دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد کرد. به نظر من، فتنهی سال ۸۸ هم همین بود؛ برای ما یک زنگ بود، یک زنگ بیدارباش بود. ۱۳۸۹/۰۶/۲۵
گناه بزرگی که برخی از دستاندرکاران فتنهها در کشور انجام میدهند، امیدوار کردن دشمن است؛ دشمن را امیدوار میکنند که میتواند منفذی در بین مردم، در بین عوامل گوناگون، در بین مسئولان نظام باز کند. ۱۳۸۹/۱۰/۰۸
مردم ما در مقابلهی با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دی در سرتاسر کشور مشت محکمی به دهان فتنهگران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلی معنا دارد؛ این نشانهی این است که این مردم بیدارند، هشیارند. ۱۳۸۹/۱۰/۰۸
حادثهی نهم دی یک حادثهی عجیبی است؛ به خاطر دلبستگی مردم به نظام بود. اینها نشان دهندهی اعتماد مردم است. متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحتجویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفتهی مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند. ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
در فتنهی ۸۸، دو روز بعد از حوادث عاشورا، قضیهی عظیم نهم دی به راه افتاد. همان وقت بعضی از ناظران خارجی که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربی نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در نهم دی در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازهی امام، چنین اجتماعی، چنین شوری دیده نشده بود. این را مردم کردند. حضور مردم اینجوری است. ۱۳۹۰/۰۷/۲۰
یکی از خصوصیاتی که در حادثهی ۹ دی هست، که باز آن را کاملاً به حوادث انقلاب نزدیک میکند، مسئلهی عاشوراست. یعنی در حوادث اول انقلاب هم محرّم پیش آمد و امام آن نکتهی عظیمِ عجیبِ تاریخی را بیان کردند: «ماهی که خون بر شمشیر پیروز است». ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
۹ دی یک نمونهای بود از همان خصوصیتی که در خود انقلاب وجود داشت؛ یعنی مردم احساس وظیفهی دینی کردند و دنبال این وظیفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح این بود که توی خیابان بیایند، نشان بدهند، بگویند مردم ایران اینند. ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
سکوت پل ارتباط
بخش اعظم تربیت کودک …
در سکوت شکل می گیرد؛
والدین هر کاری می کنند ..
بچه تصویر برداری می کند؛
دنبال این نباشید با نصیحت،
شخصیت بچه ها را متعالی کنید.
پناه بردن
دلتنگ که مى شوى ،
بهترین مأوا
مقبره شهداى گمنام است
گمنامى شان
غمهایت را محو مى کند
تنها راه پیش رو
ترسم از این است که
یک شب بخواهی بخوابم بیایی
و من همچنان به یادت بیدار نشسته باشم !!!
شعری زیبا از استاد شهریار :
آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی
ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی
راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز
یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی
مهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان
بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی
سر به زیرانداختی و گفتی آهسته سلام
لب فروبستی نگاه شرمساری داشتی
خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست
نه نگفتم سالها چشم انتظاری داشتی
وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من
شاید از دیوانه ی خود انتظاری داشتی
صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود
کاش می شد باز در خوابم گذاری داشتی
عشق یعنی بی گلایه لب فرو بستن، سکوت
دلخوش از اینکه شبی با او قراری داشتی…..
سومین جلسه خوانش حکمتهای نهج البلاغه
به یاری خدای مهربون و همت سرکار خانم اسکندری سومین جلسه خواندن حکمتهای نهج البلاغه با حضور سه نفر برگزار شد ، که نفر سوم این جلسه سرکار خانم جهازی استاد بزرگوار مدرسه بودند ، استقبال ایشان از این طرح ما را به ادامه این راه ترغیب نمود .
حکمت هفت الی نه و بهره مندی از پیشنهادات استاد ، رزق معنوی امروز ما بود .
حكمت 7
وَ قَالَ [عليه السلام] وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِى عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِى آجَالِهِمْ .
و درود خدا بر او ، فرمود : صدقه دادن دارويى ثمر بخش است ، و كردار بندگان در دنيا ، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است.
حكمت 8
شگفتى هاى تن آدمي (علمى ، فيزيولوژى انسانى)
وَ قَالَ [عليه السلام] اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ .
از ويژگى هاى انسان در شگفتى مانيد ، كه : با پاره اى ” پى ” مى نگرد ، و با ” گوشت ” سخن مى گويد . و با ” استخوان ” مى شنود ، و از ” شكافى ” نَفس مى كشد!!(1)
حكمت 9
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ .
چون دنيا به كسى روى آورد ، نيكى هاى ديگران را به او عاريت دهد ، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نيز بربايند.
می زند باران به شیشه
امشب
هم مانند تمام شبها آرامم
نگران فردا نیستم
همه چیز را به خدا سپرده ام
او بزرگ و مهربان است
شبتون آروم
دلتون پر از زیبایی
پ.ن: زمستان را دوست دارم ، چون پشت شیشه ها را بخار می گیرد و من می توانم روی پنجره بنویسم ؛
خدا
حرم امام رضا علیه السلام همین الان
زین پس به جای واژه عطشان بگو حسین
در لحظه های بارش باران بگو حسین
هر جا دلت گرفت، کمی محتشم بخوان
هی در میان گریه ، بگو ، جان ، بگو حسین
هم اکنون باران شبانه در حرم مطهر رضوی ( شب چهارشنبه و یاد امام رضا علیه السلام )
دوست داری به کدام دوران قبلی زندگیت برگردی و دوباره تجربش کنی ؟
اگه این امکان برات فراهم می شد که می توونستی به یک مرحله از دوران گذشته زندگیت برگردی دوست داشتی به کدوم مرحله برگردی و چه کار جدیدی و یا قدیمی خاطره انگیز را انجام بدی یا دوباره تجربش کنی ؟!
من خودم اگه این امکان فراهم بود ، برمی گشتم دوران ابتدایی ، اون موقع که با خواهرم تو یک مدرسه بودیم ، اجرای برنامه های سر صف ، سرودخوانی ، نمایش ، دکلمه ، سوگندنامه ، بازی های دسته جمعی تو حیاط مدرسه با خانم ناظم ، سر خوردن روی یخهای سایه حیاط ، دفاع های خواهرانه ، مبصر سال پایینی ها شدن ، تماشای پسرای شیفت صبح در حال تنبیه شدن و خنده و خنده ، ساعتهای آخر شیفت عصر و انتظار برای به صدا دراومدن زنگ آخر و دویدن به سمت در خروجی ، تابلوی ایست نگه داشتن واسه رد شدن بچه ها از خیابون ، پیاده روی با خواهرم و دوستای مشترکمون تا خونه و قرار فردا صبح ، تماشای کارتون عصرها و نوشتن مشق قبل شروع برنامه کودک و …. چقدر قشنگ بود ،
شما چی ، دوست داشتی کجا می رفتی ؟!
پ.ن : من کجا ، کوچه کجا ، پنجره باز کجا …..