شب سوم شهدای گمنام
بخشی از سخنرانی مراسم شب سوم حرم مصادف با چهاردهم محرم الحرام۱۴۳۸
سخنران حجت الاسلام والمسلمین ماهری
بسیاری ازمشکلات امروز بشری با تحلیل فضای کوفه مشخص خواهد شد . طبق روایات مرکز حکومت امام زمان کوفه و مسجد کوفه است . چرا؟
چون کوفه باید شاخص بماند .
تا فرهنگ کوفی اصلاح نشود آقا ظهور نخواهد کرد فرهنگ کوفی باعث به وجود آمدن کربلا و مظلومیت علی و غیبت امام زمان عج شد.
امام حسین ع با کربلا این ضعف مردمان کوفه را برملا کرد امام حسین ع قیام کرد برای حفظ اسلام حد اکثری(اسلام ناب پیامبر) نه اسلام حداقلی!
همیشه مسیر اسلام از دین داران ناقص ضربه خورده نه از کفر، برای نمونه شریح قاضی بود که به طور قطع یکی از به وجود آورندگان حادثه کربلا است.شریح با اینکه قاضی حکومت امیرالمومنین بود و کلی خدمت برای اسلام کرده بود ولی در زمان مناسب نتوانست دین دار واقعی باشد.
کسانی دور ائمه (علیهم السلام) را خالی کردند که انگیزه ائمه را نداشتن ائمه برای اسلام حداکثری می جنگیدن ولی مردم به اسلام حداقلی راضی بودن لذا اولیای خدا یکی پس از دیگری در غربت یارانی که کم میگذاشتن شهید می شدن.
امام حسین ع در کربلا اثبات کرد که اگر به دنبال روح اسلام نباشی حتی از کافر هم جنایتکارتر خواهی شد. کسی که با روح اسلام دینداری می کند کافرترین افراد را هم به دین جذب می کند مثل آقای بهجت
چرا امام حسین ع جذاب چون روح دین را کامل منتقل میکند.
در جلسه آینده به روح اسلام می پردازیم
با اشک بر امام حسین علیه السلام چه کنیم؟
نبرد خورشید و باد ...
روزی خورشید و باد با هم در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری ابراز برتری می کرد. باد به خورشید می گفت که من از تو قوی تر هستم، خورشید هم ادعا می کرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم.
در این فکر بودند که دیدند مردی در حال عبور است و کت به تن داشت. باد گفت که من می توانم کت آن مرد را از تنش در بیاورم. خورشید گفت پس شروع کن. باد وزید و وزید. با تمام قدرتی که داشت به زیر کت این مرد می کوبید، در این هنگام مرد که دید نزدیک است کتش را از دست بدهد، دکمه های آن را بست و با دو دستش هم آن را محکم چسبید.
باد هر چه کرد نتوانست کت مرد را از تنش بیرون بیاورد و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت: عجب آدم سرسختی بود، هر چه تلاش کردم موفق نشدم، مطمئن هستم که تو هم نمی توانی.
خورشید گفت تلاشم را می کنم و شروع کرد به تابیدن.
پرتوهای پر مهر خورشید بر سر مرد بارید و او را گرم کرد. مرد که تا چند لحظه قبل با تمام قدرت سعی در حفظ کت خود داشت دید که ناگهان هوا تغییر کرد. با تعجب به خورشید نگریست، دید از آن باد خبری نیست، احساس آرامش و امنیت کرد.
با تابش مدام و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود. به آرامی کت را از تن بدر آورد و به روی دستانش قرار داد.
باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پرعشق و محبت که بی منت به دیگران پرتوهای خویش را می بخشد بسیار از او که می خواست به زور کاری را به انجام برساند قوی تر است.
مثل خورشید باش عشق و محبت را بدون هیچ انتظاری به دیگران ببخش.
کلاس آموزشی کوثر بلاگ طلبه های پاره وقت
اولین جلسه کلاس خواهران پایه دوم پاره وقت :
شامل آموزش :
طریقه ورود به کوثر نت و رواق
چگونگی ایجاد مطلب در رواق
آشنایی مختصری با صفحه آموزش و انتخاب واحد
ورود به کوثر بلاگ
طریقه ساخت کوثر بلاگ
نحوه ایجاد مطلب جدید
خروج از صفحه وبلاگ و همچنین رواق
دومین جلسه - ماهیت شخصیتی کوفیان چه بود؟
بخشی از سخنرانی مراسم شب دوم حرم مصادف با سیزدهم محرم الحرام ۱۴۳۸
سخنران حجت الاسلام والمسلمین ماهری
دکور بسیار زیبا و خلاقانه شهدای گمنام ، طراحی توسط خادمان :
ماهیت شخصیتی و دینی دشمنان امام حسین علیه السلام چه بود؟؟
محمد حنفیه به امام حسین ع فرمودند:((آقا جان بروید به یمن یا بصره )) امام قبول نکردند چون با رفتن به سمت کوفه پیام مهمتری را میخواستند منتقل کنند پیامی که اسلام را بیمه کند
کوفیان چه ویژگی داشتن؟؟
این سوال صرفا یک تحلیل تاریخی نیست بلکه می تواند نکته تربیتی کودکان و حتی شیوه مدیریتی اسلامی را مشخص کند.
کوفیان نفاق نداشتن و نکته مهم در آنها این بود که به دین حداقلی که داشتن راضی بودنند به نمازی که میخواندن رضایت داشتن مشکل کوفیان این بود :
آنجایی که باید میگفتن بس نیست گفتن بس است و جایی که باید میگفتن بس است گفتن بس نیست و این مشکل کنونی غیبت امام زمان است
راز موفقیت شهدا این بود که به دینی که داشتن راضی نبودند و به دنبال تعالی در دین بودند
به عنوان نمونه اگر قرار بود کسی از دینش راضی باشد آیا کسی را بالاتر ازامام خمینی میشناسید؟
امام دردیوان شعر خود می نویسد:((بر سرم بود که آدم شوم اما نشدم درسر کوی تو محرم شوم اما نشدم))
پس هر مومنی که جذاب است در زندگیش از دینش راضی نیست.
پ.ن : پرچم موجود در دکور ، تصویر سه بعدی نیست ، واقعا پارچه است و به روی پارچه مشکی زیر متصل شده است .
برنامه کلاس های وبلاگ نویسی در مدرسه ما
بالاخره پس از بررسی های بسیار ، توسط سرکار خانم بداقی معاونت محترم فرهنگی مدرسه ، زمان کلاس های آموزش وبلاگ نویسی برای تمامی پایه ها ، تثبیت و در تابلو اعلانات کوثر بلاگ جهت اطلاع رسانی نصب گردید :
سخنرانی شب اول شهدای گمنام
بخشی ازسخنرانی شب اول مراسمات حرم مصادف با دوازدهم محرم الحرام 1438
سخنران:حجت الاسلام والمسلمین گرامی
مهم ترین دلیل گیرایی و جاذبه اباعبدالله؟؟؟؟
جاذبه حماسه امام حسین ع، عمق و معارف شناخته نشده آن است و یکی از اهداف امام زمان تبیین معارف کربلاست.
یکی از این جاذبه ها جنگ اباعبدالله با افرادی بود که نه کافر بودند و نه منافق.
منافق کسی است که باطنش کفر است ولی ظاهری دین دار دارد و در این ظاهر به منافع خودش میرسد مثل معاویه و ابوسفیان .
کفار ظاهر و باطن یکسانی دارند و خداوند در قرآن از آنها مستقیم یاد میکند مثل ابولهب . پس کوفیان چگونه افرادی بودن؟؟
امام حسین ع از فرزدق پرسید:
(( از کوفه چه خبر؟))
فرزدق گفت:
((قلوبهم معک و سیوفکم علیک، دلهایشان با شماست ولی شمشیرهایشان در برابر شماست ))
اگر میخواهید کربلا برای نسلهای آینده تان بماند باید عمیقا با آن ارتباط برقرار کنید یکی از راههای دشمن امروزه ، سطحی نگر کردن شیعیان است تا به عمق کربلا پی نبرن و در مداحیها و سخنرانی های کربلا تفکر نکنند و سطحی از کنار آنها رد شوند….
حال اگر میخواهید بدانید کوفیان چگونه مردمانی بودنند مطالب شبهای آینده را پیگیر باشید…..
کجا رفتی بابای خوبم ؟!!
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هالهای از گیسویی خاکستری باشد
دختر دلش پر میکشد، بابا که میآید،
موهای شانه کردهاش در معجری باشد
ای کاش میشد بر تنش پیراهنی زیبا …
یا لااقل پیراهن سالمتری باشد
سخت است هم شیرین زبان باشی و هم فکرت
پیش عموی تشنهی آب آوری باشد
با آنهمه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد
شلاق را گاهی تحمل میکند شانه
اما نه وقتی شانههای لاغری باشد
اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد
دور و برِ گم گشتهی بییاوری باشد
خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد
چشمش به دنبال علی اصغری باشد
وای از دل زینب که باید روز و شب انگار
در پیش چشمش روضههای مادری باشد
وای از دل زینب که باید روضهاش امشب
«بابا ! مرا این بار با خود میبری؟» باشد
بابا ! مرا با خود ببر ، میترسم آن بدمست
در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد
باید بیایم با تو، در برگشت میترسم
در راه خار و سنگهای بدتری باشد
باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه
شاید برای او شب راحت تری باشد؟
مراقب ادای جملاتمان باشیم!!
تلخ ترین جمله : دوستت دارم اما….
زیباترین جمله : …اما دوستت دارم
به همین راحتی!!! با جابه جایی کلمات
زندگی را دگرگون کنید…
پیام شهید زینب کمایی به ما
در یکی از شب های برگزاری مراسم در هیأت عاشقان موضوع مطرح شده حول شخصیت و بیان ویژگی های اخلاقی شهید زینب کمایی بود .
من خودم تا به حال اسم این شهید کوچک از لحاظ سنی و بزرگ از لحاظ شخصیتی را نشنیده بودم ، شهید 14 ساله ، ساکن شاهین شهر اصفهان و اصالتاً آبادانی که پس از شروع جنگ به همراه پدر و مادرشان برای سکونت به شاهین شهر آمده بودند ولی چهار خواهر و برادر ایشان در شهر خود ماندند و حضور فعال در جبهه داشته اند .
اسم این شهید بزرگوار در ابتدا میترا بوده است ولی خودشان پس از یک روز ، روزه گرفتن به نیت تغییر اسم ، نام خود را به زینب تغییر داده اند و الحق مسیری که در مدت کوتاه عمرشان سپری نموده اند ، زینب وار بوده است .
ایشان در مسیر معرفت الله گامهایی بسیار ارزشمند برداشته بودند ، کتاب زندگینامه زینب کمایی تحت عنوان ” راز درخت کاج” منتشر شده است . یکی از اقدامتشان در این مسیر ، اختصاص هجده برگ از صفحات دفترچه یادداشت ، هر صفحه به یکی از دوستانشان ، برای نوشتن عیوب ایشان از دید آن دوست در آن برگ از دفترچه بوده است .
اقدام دیگر طراحی جدولی در همان دفترچه برای یادآوری و مرور انجامم کارهای نیک و مستحبی که در طول شبانه روز باید انجام می داده اند ، مثلا ً : خواندن نماز شب ، نماز اول وقت و …. که این صفحه در کتاب راز درخت کاج موجود است .
ایشان شبها بسیار گریه می کردند و وقتی مادرشان علت این گریه های شبانه را جویا می شوند ، آن را احساس تکلیف در برابر امام خمینی (ره) بیان نموده اند و اینکه نگران امام و بار غم ایشان در روزهای جنگ بودند .
از اینکه نمی توانستند در جبهه حضور داشته باشند بسیار ناراحت بودند تا اینکه یک روز به این فکر می رسند که ، شهر من جبهه و کار من مبارزه با دشمن است !! در همین راستا با اراده و پشتکاری بسیار قوی و مضاعف آنقدر کار فرهنگی در مدرسه و خارج آن انجام می دهند ، که خار در چشم دشمنان می شوند . در یکی از روزهای اسفند ایشان پس از مدرسه دیگر به خانه برنمی گردند و پس از چهار روز بدن مطهرشان در بیابان های اطراف در حالیکه با چهار گره به چادرشان توسط منافقان کور دل به درجه رفیع شهادت نائل شده بودند ، پیدا می شود .
جالب است بدانید این بانو در تاریخ 1361/1/1 به قول خودشان در تکه شهدای شاهین شهر همزمان با با شهدای فتح المبین و هم ردیف با شهید حمید مستوفیان به خاک سپرده شده اند . ( مادرشان قبل از شروع سال جدید از ایشان می خواهند برای خرید لباس جدید عید اقدام نمایند که با اعتراضشان مواجهه می شوند ؛ که اکنون خیلی از خانواده ها ندارند ، من چطور می توانم لباس نو بخرم و بپوشم و خوشحال باشم ! )
و باز جالب تر اینکه ایشان قبل شهادتشان سر مزار این شهید بزرگوار ( شهید حمید مستوفیان ) بسیار حضور داشتند و اشک می ریختند و آرزوی شهادت داشتند و پس از حصول آرزویشان دقیقا مقابل همین شهید به خاک سپرده شدند !! در شهری که خبری از جنگ نبوده به آرزوی خود رسیدند .
ایشان دو مرتبه وصیت نامه نوشته اند ، بخشی از متن یکی از آنها :
خانه خود را ساختم ، اینجا جای من نیست . باید بروم !
نکته ؛ یکی از نشانه های آنها که به شهدا نزدیکترند ، بی تفاوت نبودن نسبت به اطراف یا مظلومان است .
استقلال در متفاوت بودن است و این مایه نجات است ، وقتی استقلال را پیدا کردی ، خدا به ذهنت برکت می دهد ، نمیشود تماشاچی بود !! باید دست خود را یک جا بند نمائیم !! احساس تکلیف کردن ، بی اهمیت نبودن مسائل در چشم ما ، بی مسئولیت نبودن ، ما پیام رسان هستیم در آگاهی در بیداری اجتماعی .
به نظر من این پیامی بود از سوی این شهید به تمامی ما و آنها که در این عرصه دستی دارند و مسئولیتی !
و دیگر اینکه شهدا زنده اند ، یادمان نرود ، آنها همانطور که قبل شهادتشان درد مظلومان و ستمدیدگان را داشتند اکنون نیز که ظاهرا بین ما نیستند ، باز هم پیام هایی برای ما میفرستند تا با نیروی آنها کارهایی که باید انجام شود ، توسط ما انجام گیرد ، انشالله .
پ.ن : دوستان عزیز که ساکن شاهین شهر هستند اگر سعادت زیارت مزار این شهید بزرگوار قسمتتان شد ، لطفا عکسی از مزار این بانو و همسنگرشان شهید حمید مستوفیان تهیه فرمایید و در وبلاگ خود قرار دهید و لینک آن را از طریق پیام اطلاع رسانی فرمایید، متشکرم .