پيام رهبر معظم انقلاب در پی حادثه زلزله در آذربايجان
حضرت آيتالله خامنهاي، رهبر معظم انقلاب اسلامي در پي حادثه تلخ زلزله در منطقه شمالغرب كشور با صدور پيامي براي خسارتديدگان و بازماندگان اين حادثه صبر و اجر مسالت كردند.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متن اين پيام به شرح زير است:
«بسم الله الرحمن الرحيم
حادثه تلخ زلزله آذربايجان مايه اندوه عميق گرديد. رحمت خداوند بر درگذشتگان و شفاي عاجل براي مصدومان و صبر و اجر براي بازماندگان و خسارتديدگان را از خداوند متعال مسألت ميكنم. لازم است مسئولان محترم و عموم ملت عزيز مساعي خود را براي كاهش آلام اين عزيزان به كار برند. والسلام عليكم و رحمه الله
سيّدعلي خامنهاي
ابراز همدردی با زلزله زدگان
مردم بم به منظور ابراز همدردی با زلزله زدگان آذربایجان شرقی کمک های خود را به آنان آغاز کردند. آقای شایق فرماندار بم گفت: علاوه بر جمع آوری 200 تخته پتو ، مقادیری خرما ، نان و مواد غذایی فاسد نشدنی در حال جمع آوری است که به زودی به مناطق زلزله زده ارسال می شود. مردم شهر بم هم در گفتگو با خبرنگار ما ضمن ابراز همدردی با زلزله زدگان گفتند که قدرشناس کمک های مردم آذربایجان پس از زلزله بم هستند. آذربایجان شرقی از استان های معین در بم بود که پس از زلزله سال 82 ، بیش از 5 هزار واحد مسکونی در این شهرستان ساخت.
در مناطق زلزله زده چه خبر است؟
ایرانی مسلمان
اين بلا ها كه به دلايل زمين شناسي و غيره رخ مي دهند براي مومنين امتحان است و نه عذاب. مطمئنا خداوند در صورت صبر شايسته اين پدر و بازماندگان زلزله ، اجر بي حسابي به آن ها مي دهد كه خودش وعده داده “انما يوفي الصابرون اجرهم بغير حساب” در مورد اين طفل معصوم و ديگر قربانيان آنچه كه از روايات و قرآن كريم بر مي آيد حداقلش آمرزش كامل است كه اين آرزوي هر مومني است. و اما اين زلزله و بلاياي مشابه اون براي همه ما هم امتحان است كه چه واكنش و عكس العملي در امداد و همدردي اين عزيزان داريم. بعضي ها با جمود فكري وبي پروايي مي گويند اين عذاب است! بايد به اين ها گفت كه با همين حرف در اين امتحان رفوزه شدي برو فكري به حال خودت بكن. واما بعد ديگر اين مصيبت عبرت گرفتن است كه بايد به فكر نوسازي يا مقاوم سازي بناها باشيم. همانطور كه در عكس هاي مختلف اين زلزله ديده مي شود، ساختمان هايي كه كمي اصولي تر بوده اند تخريب نشده اند و اين يعني نجات جان ساكنان آن ها. به عقيده من كه مهندس عمران هستم اگر همين آيين نامه هاي موجودرا در ساخت و ساز بناها بطور كامل رعايت كنيم به يقين آمار قربانيان زلزله اي مشابه اين زلزله به انگشتان يك دست هم نمي رسد.
فضائل حضرت معصومه (س)
سرچشمه دانش
حضرت معصومه (س) در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکي در اين باره ميگويد: ?هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد?. بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س) ?عالمه غير معلمه? بوده است.
مظهر فضايل حضرت فاطمه معصومه (س)
مظهر فضايل و مقامات است. روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند: ?آگاه باشيد که براي خدا حرمي است و آن مکه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است. و براي اميرمؤمنان حرمي است و آن کوفه است. بدانيد که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشيد که قم، کوفه کوچک ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد که سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند.?
نگاهي گذرا بر زندگينامه حضرت معصومه (س)
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.
شيطان او را از دعا كردن خاموش كرد
نقل شده است كه : كسى همواره در دل شب با سوز و گداز خدا را مى خواند. كامش با لفظ ((الله الله )) شيرين بود. اين حالت روحانى بر شيطان سخت آمد. پيش وى رفت و گفت : اى پررو! تو كه مى بينى خداوند، در برابر دعاها و اصرار تو لبيكى نمى گويد، چرا اين قدر لجاجت مى كنى ؟ بس است ، دعا كردن را رها كن و پى كار خود برو. آن مرد بى چاره از القاى شيطان ، افسرده گشت و دعا را رها كرد. او در خواب ((خصر)) را در باغى سبز و خرم ديد. خضر به او گفت : چه شد؟ چرا ديگر ((الله الله )) نمى گويى ؟ در جواب گفت : من هر چه خدا را بيشتر مى خوانم جوابم را نمى دهد. حضرت خضر گفت : خداوند، به من فرمود: به تو بگويم : مگر بايد جواب خدا را از در و ديوار بشنوى ؟ همين كه ((الله ، الله )) مى گويى ، جذبه خدايى تو را به سوى خود مى خواند و همين ، لبيك گفتن خدا به تو است . نيز گفت : اى بنده خدا! خداوند متعال به فرعون جاه و جلال داد تا او دست به دعا بر ندارد و خداوند ناله او را نشنود. پس از عزيز و اى مؤمن ! بدان كه همان سوز و گداز تو، دليل بر راه يابى و پذيرش توبه تو است .(554)
مولانا اين داستان را چه زيبا سروده :
آن يكى ((الله )) مى گفتى شبى تا كه شيرين مى شد از ذكرش لبى گفت : شيطان آخر اى بسيار گو اين همه ((الله )) را لبيك مگو گفت : شيطانش خمش اى سخت رو چند گويى آخر اى بسيار گو مى نيايد يك جواب از پيش تخت چند ((الله )) مى زنى با روى سخت او شكسته دل شد و بنهاد سر ديده او در خواب خضر را در خضر(555) گفت : همين از ذكر چون وامانده چون پشيمانى از آن گش خوانده گفت : لبيكم نمى آيد جواب زآن همى ترسم كه باشم رد باب گفت : او را كه خدا اين گفت به من كه برو با او بگو ممتحن گفت ، آن ((الله )) تو لبيك ماست و آن نياز درد سوزت پيك ماست حيله ها و چاره جوييهاى تو جذب ما بود و گشاد اين پاى تو ترس عشق تو كمند لطف ماست زير هر يارب گفتنش دستور نيست جان جاهل زين دعا جز دور نيست زآن كه يا رب گفتنش دستور نيست بر دهان و بر لبش قفلست و بند تا ننالد با خدا وقت گزند داد مر فرعون را صد ملك و مال تا بكرد او دعوى عز و جلال در همه عمرش نديد او درد سر تا ننالد سوى حق آن دهان داد او را جمله ملك اين جهان حق ندادش درد و رنج و آن دهان درد آمد بهتر از ملك جهان تا به خوانى مر خدا را در نهان خواندن بى درد از افسرد گيست خواندن با درد از دل برد گيست (556) :.
شيطان و ((برصيصاى )) عابد .:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ ابن عباس مى گويد: در بنى اسرائيل عابدى بود به نام ((برصيصا)). مدت طولانى خدا را عبادت كرد تا به جايى رسيده بود كه او را مستجاب الدعوه مى خواندند. مردم براى درمان ديوانه ها و مريضهاى خود به او مراجعه مى كردند و او هم بيماران آنها را درمان مى كرد. روزى از روزها دخترى ديوانه شد. برادران او آن دختر را پيش عابد آوردند تا دعا كند و او شفا يابد. آن دختر از خانواده اشراف بود. او پيش عابد رفت و مدتى ماند تا مداوا شود. شيطان ، عابد را وسوسه كرد كه اى عابد! اين دختر زيبا در دستان تو است و كسى غير از تو و او در اين جا نيست . اين قدر او را وسوسه كرد تا عابد را به زنا وادار است . آن دختر از عابد آبستن شد. وقتى شكم دختر بزرگ و گناه عابد آشكار شد. شيطان به او پيشنهاد كرد: اى عابد! اگر برادران دختر بفهمند، آبروى تو را مى برند و تو را خواهند كشت . اگر مى خواهى از آن رهايى يابى ، دختر را بكش و او را دفن كن . عابد هم ، همين عمل را انجام داد. آن ملعون بعد از اين قضيه رفت و به برادران دختر گفت : چرا نشسته ايد! عابد با خواهر شما زنا كرده و بعد از آن كه آبستن شد او را كشت و دفن كرد. جاى قبر او را هم نشان داد. اين خبر پخش شد تا به گوش پادشاه رسيد. مردم و پادشاه آمدند پيش عابد، او هم اقرار به گناه خود كرد. عابد را دست گير كردند و به دار زدند. وقتى او را بالاى دار كشيدند، شيطان در برابر او نمايان شد و گفت : اى ((برصيصا))! من اين بلا را بر سر تو آورم . اگر مى خواهى از اين معركه خلاصى يابى ، بايد به آن چه مى گويم ، به فرمان من باشى ! آيا حاضرى قبول كنى ؟ عابد گفت : بلى قبول مى كنم بگو: شيطان گفت : به من سجده كن ، عابد گفت : من كه بالاى دارم ، چگونه تو را سجده كنم ؟ گفت : با اشاره هم اگر سجده كنى من قبول دارم . عابد بدبخت با اشاره سجده كرد و به خدا كافر شد. در همان حال هم از دنيا رفت .(552) قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: كمثل الشيطان اذ قال للانسان الكفر، فلما كفر، قال : انى برى ء منك ، انى اخاف الله رب العالمين (اين منافقان ) در مثل ((مانند شيطان اند كه به انسان (همان برصيصاى عابد) گفت : به خدا كافر شو. پس از آن كه به دستور آن ملعون كافر شد، به او گفت : من از تو بيزارم . من از عذاب پروردگار عالميان مى ترسم !))(553) بلى آن ملعون ، از آن حقد و كينه اى كه از آدم و اولاد او دارد، آنان را به گناه مى كشاند سپس بيزارى خود را از ايشان اعلام مى دارد
شیطان وفرعون
نقل شده يك نفر مصرى از قوم فرعون ، خوشه انگور بسيار زيبايى را به فرعون داد و گفت : مى خواهم اين خوشه انگور را با همين قيافه به شكل جواهرات و لؤ لؤ بزرگ در آورى ؛ زيرا تو خدا هستى - خدا هر كارى بخواهد مى تواند انجام دهد. - فرعون هم آن را گرفت و به او قول داد كه انجام دهد. وقتى شب شد و تاريكى همه جا را فرا گرفت ، فرعون همه درها را بست و گفت : هيچ كس نبايد داخل شود. از اين درخواست مرد حيران بود كه چه كند؟ شيطان به كاخ او رفت و در زد. فرعون گفت : چه كسى در مى زند؟ شيطان در جواب گفت : فلانم به ريش آن خدايى كه نمى داند چه كسى بر در سراى تو است . تو اگر خدا بودى هر آينه مى دانستى چه كسى پشت در است . فرعون - از اين جسارت و بى باكى - او را شناخت . خانه فرعون را شيطان شبى حلقه بر در زد كه دارم مطلبى گفت : فرعون اى فلان ! تو كيستى آدمى يا جن و يا گو كيستى ؟ كيست آيا حلقه بر در مى زدند؟ از چه آيا دست بر سر مى زند؟ كرد شيطان ، بادى از مقعدرها گفت : بادا اين به ريش آن خدا كو نداند در برون خانه كيست حلقه بر در مى زند، از بهر چيست (557) فرعون گفت : اى ملعون ! داخل شو، او هم در جواب گفت : ملعونى بر ملعونى ديگر وارد مى شود. وقتى وارد شد، مشاهده كرد كه خوشه انگورى در دست فرعون است و درباره آن حيران مانده است . گفت : او را به من بده ، تا مشكل تو را حل كنم . انگور را از او گرفت و اسم اعظم را بر او خواند. همان طورى كه آن مرد خواسته بود، بهترين لؤ لؤ و جواهر شد.آن گاه شيطان گفت : اى رفيق عزيز! خودت انصاف بده من با اين همه علم و كمال و قدرت كه دارم مى خواستم بنده اى از بندگان خدا باشم ؛ ولى مرا به عنوان بنده ، قبول نكردند و از درگاه سلطان حقيقى بيرونم كردند. اما تو با اين نادانى و حماقت كه دارى ، ادعاى خدايى مى كنى و مرتبه بزرگى را مى خواهى . فرعون گفت : اى شيطان ! چرا بر حضرت آدم سجده نكردى ؟ - كه تو را از بهشت بيرون كنند و ملعون شوى ؟ جواب داد: اى فرعون ! چه مى دانستم ، طينت خبيثى مانند تو در صلب او قرار دارد، از اين رو به او سجده نكردم
فاطمه معصومه (س)
نگاهي گذرا بر زندگينامه حضرت معصومه (س)
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.
سرچشمه دانش حضرت معصومه (س)
در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکي در اين باره ميگويد: ?هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد?. بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س) ?عالمه غير معلمه? بوده است.
شيطان از فضايل على عليه السلام سخن مى گويد
از سلمان فارسى نقل شده كه گفت :
روزى گذر شيطان به جمعيتى افتاد كه از على عليه السلام بدگويى مى كردند! در مقابل آنها ايستاد. جمعيت گفتند: كى هستى كه مقابل ما ايستادى ؟ جواب داد: ((ابومره )) هستم (لقب شيطان است ) گفتند: آيا سخنان ما را شنيدى ؟ گفت : اى بر شما! آيا على بن ابى طالب عليه السلام را كه مولاى شما است ، ناسزا مى گوييد؟ آنها گفتند: از كجا دانستيد كه ايشان مولاى ما است ؟ گفت : از قول پيامبر خود شما كه ((در غدير)) فرمود: ((هر كس من مولاى او هستم ، على مولاى او است . خدايا! دوست بدار كسى كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى كه على را دشمن بدارد.))(549) آنها گفتند: آيا تو درباره او چنين مى گويى ؟ شيطان گفت : اى جمعيت ! كلام مرا بشنويد. من در ميان طايفه جن دوازده هزار سال خدا را عبادت كردم . وقتى خداوند جنيان را هلاك كرد. من از تنهايى به خدا شكايت كردم . مرا به سوى آسمان دنيا بالا بردند. من در ميان ملائكه دوازده هزار سال ديگر خدا را عبادت كردم ؛ در حالى كه خدا را تسبيح و تقديس مى نمودم . ناگهان نورى كه همه جا را روشن كرده بود بر ما تابيد. در اثر اين نور همه ملائكه به سجده افتادند و گفتند: پاك و منزه است خدا. اين ، يا نور ملك مقرب است يا نور نبى مرسل . ناگهان ندايى از جانب خداوند آمد كه : اين نور نه از ملك مقرب است نه از پيامبر مرسل ؛ بلكه اين نور پاك از على ابن ابى طالب عليه السلام است .(550) درباره علاقه شيطان به حضرت على عليه السلام رواياتى وارد شده : روزى آن حضرت به شيطان گفت : اى ابو الحارث ! آيا براى قيامت خود چيزى ذخيره كرده اى ؟ گفت : يا على محبت و دوستى تو را.(551) بلى شيطان هم ، حضرت على عليه السلام را مى شناسد و پى به مقام و مرتبه او برده است . در قيامت هم چشم اميد به شفاعت او دارد……...