تواضع یکی از راه های احترام به استاد
« حمدان اصفهانی می گوید: در حضور شریک به سر می بردم، ناگاه یکی از فرزندان خلیفه عباسی، یعنی فرزند مهدی وارد شد و به دیوار تکیه کرد و سؤال و پرسشی درباره یـکی از احـادیث با شریک در میان گذاشت، ولی شریک به او توجهی نکرد و چهره اش را به سوی ما برگرداند. فرزند خلیفه سؤال خود را تکرار کرد، ولی باز هم شریک بی اعتنایی کـرد. فرزند خـلیفه سؤال خود را تکرار کرد، ولی بـاز هـم شریک بی اعتنایی کرد.
فرزند خلیفه خطاب به شریک گفت: آیا نسبت به فرزندان خلفا، حقیر و توهین روا می داری؟
شریک گـفت: نه، ولی عـلم و دانش در پیشگاه خدا، شکوهمندتر و بـرتر از آن اسـت که من [به دل خواه دیگران ] آن را تباه سازم. فرزند خلیفه آمد و دو زانو در برابر شریک نشست. شریک به او گفت که باید بدینسان جویای علم گردد [و دانش را با تواضع و فروتنی کسب کند]
آیت اللّه حسن زاده، درباره عـلامه الهی قمشه ای می گوید: «وقتی در جلسه درس، کف پایش را بوسیدم و خودش در ابتدا توجه نداشت. بنده در کنارش دو زانو نشسته بودم و ایشان چهار زانو. لذا توفیق بوسیدن کف پایش را یافتم. بعد از بـوسیدنم نـاراحت شد و بـا من مواجه شد و فرمود: آقا چرا این طور می کنی؟
عرض کردم: آقا حق شما بر من بسیار عظیم است،نمی دانم چـه کنم. مگر به این وسیله دلم تشفی یابد و آرام گیرد و خودم را لایق نـمی بینم کـه دسـت مبارک شما را ببوسم.
و چون بدن مبارکش را به خاک می سپردیم، پاهایش را این بنده در بغل گرفته بودم و به یاد آن شب افـتادم کـه کف پایش را بوسیدم.خواستم در کنار تربتش تجدید عهد کنم، ولی حضور مردم مانعم شد»
آیـت اللّه حـسن زاده اظـهار لطف علامه رفیعی قزوینی و رفتار تواضع آمیز خویش را چنین بیان کرده است:
« یک دو روز بعد از هفته دوم ( بـعد از رفتن به جلسه درس ایشان )، بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نـشستم و رفقا رفتند. استاد فرمود: شما اظـهار داشـتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را در محضر آقای فاضل تونی درس خوانده اید. گفتم: آری. فرمود:مصباح الانس را درس خوانده اید؟ گفتم: خیر.
سپس فرمود:حاضر هستید که مصباح الانس را با هم - مشروط به این که دو به دو من و شما باشیم- مباحثه کنیم؟ دو زانـویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم»
تواضع در برابر استاد تأثیر مهمی در پیشرفت علمی متعلم دارد.آیت اللّه حـسن زادهـ آملی این نکته را از قول استاد بزرگوارش،الهی قمشه ای،درباره ی خودشان چنین نقل کرده است: «شبی بعد از درس به من بشارت داد و فرمود:تو در راه علم خیر می بینی.تا این بشارت را از او شنیدم،آمین گفتم و پرسیدم:به چه دلیلی مرا بـشارت بـه خیر می دهید؟فرمود:به د لیل ادب و احترامی که نسبت به استادانت به کار می بری و تواضعی که پیششان می نمایی . 2
احترام علی بن جعفر به امام جواد علیه السلام :
شيخ كلينى (ره) از محمّد بن حسن بن عماد روايت می كند كه گفت:
“من در حضور على بن جعفر (عموى امام رضا عليه السّلام) در مدينه نشسته بودم، دو سال بود كه در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، نزد او می رفتم و احاديثى را كه از برادرش امام كاظم عليه السّلام شنيده بود، مى فرمود و من مى نوشتم، (و شاگرد او بودم) در اين هنگام ناگاه ديدم ابو جعفر (حضرت جواد عليه السّلام در سنين كودكى) در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر او وارد شد، على بن جعفر [با آن سنّ و سال] تا حضرت جواد عليه السّلام را ديد، شتابان برخاست با پاى برهنه و بدون رداء، به سوى حضرت جواد عليه السّلام رفت و دست او را بوسيد، و احترام شايان به او نمود، حضرت جواد عليه السّلام به او فرمود: «اى عمو بنشين، خدا تو را رحمت كند».
على بن جعفر گفت: «اى آقاى من، چگونه بنشينم، با اينكه تو ايستاده اى؟».
هنگامى كه على بن جعفر (ع) به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش، او را سرزنش كردند و به او گفتند: «تو عموى پدر او (حضرت جواد عليه السّلام) هستى، در عين حال اين گونه در برابر او كوچكى می كنى (و دستش را می بوسى) و …؟».على بن جعفر گفت: ساكت باشيد، آنگاه ريش خود را به دست گرفت و گفت: «اگر خداوند اين ريش سفيد را شايسته (امامت) ندانست، و اين كودك را شايسته دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم؟ پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم» 3
1- اصول کافی ، باب صفه العلماء ، ج1، ص36.
2- مجله رشد ( آموزش قرآن) » بهار 1389
3- نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، شیخ عباس قمی, ص:395
صفحات: 1· 2