روضه حضرت رقیه در قالب تصویر...
این خار مغیلان است:
من هم نمی دانستم ،از وقتی که دیدم تازه فهمیدم روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها) یعنی چه !!!
بابا من از دنیای بی تو دل بریدم یک روز خوش بعد از تو در دنیا ندیدم
هر چند که دیر آمدی عیبی ندارد شکر خدا امشب به دلدارم رسیدم
خیلی شبیه مادرت زهرا شدم …نه؟ با این دو چشم تار و گیسوی سپیدم
این زجر یاغی دخترت را زجر می داد از ترس او در بین صحرا می دویدم
از روی ناقه تا زمین خوردم مرا زد من ضربه دستان سنگینش چشیدم
من را ببر با خود…نمی خواهم بمانم بابا من از دنیای بی تو دل بریدم
من پای عشق تو کمرم تا شد ای پدر
این شد که سر به زیر شدم در سه سالگی
روضه باید بی ریا باشه
آقای سید علی اکبر کوثری (از روضه خوان های قدیم) ، در ظهر عاشورای سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف می برند.
بچه های آن محله به رسم کودکانه خود خاله بازی می کردند و به جهت تقلید از بزرگترها ، با چادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی در عالم کودکی ، در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند.
مرحوم سید علی اکبر می گویند : بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد خارج شوم یکی از دختربچه های محله اومد جلوم و گفت آقای کوثری برای ما هم روضه می خوونی؟؟ گفتم : دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم کا تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه : هرچی اصرار کرد توجهی نکردم تا عبای من را گرفت و با چشمان گریان گفت : مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم : دل این کودک را نشکنم و قبول کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی شدند سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه نمودم السلام علیک یا اباعبدالله…
دو جمله روضه خووندم و دعایی کردم و اومدم بلند بشم با عجله برم که یکی از بچه های گفت : تا چای روضه را نخوری امکان نداره بذاریم بری. رفت و توی یکی از استکان های پلاستیکی بچه گانه شان برایم چای ریخت ، چای سرد که رنگ خوبی هم نداشت! با بی میلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشوند بی سر وصدا از پشت سر ریختم روی زمین! و بلند شدم و رفتم…
شب شام غریبان امام حسین (ع) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فوراً به خواب رفتم . وجود نازنین حضرت زهرا (س) در عالم رویا بالای سرم آمدند طوریکه متوجه حضور ایشان شدم. به من فرمودند: آسید علی اکبر مجالس روضه امروز قبول نیست . گفتم : چرا خانم جان؟ فرمود : نیتت خالص برای ما نبود . برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم، و آن روضه ای بود که برای آن چند بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشه محله خواندی. آسید علی اکبر ما از تو گله داریم! گفتم: جانم خانم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانم حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن چای را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
از خواب بیدار شدم و فهمیدم توجه حضرات به مجالس بی ریاست…
ولادت باب الحوائج
ولادت امام موسی کاظم علیه السلام بر شاگردان مکتب پدر بزرگوارشان مبارک باد.
عجیب است...
سید شهیدان اهل قلم:
عجیب این است که بازهم این همان دهکده جهانیست که در زیر نور آسمانش بسیجیان رمل های فکه زیسته اند؛
همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه هم بر کازینوهای لاسوگاس می تابیده، هم بر حسینیه دوکوهه و هم بر گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می گریستند؛
دنیای عجیب ایست، نه….؟
حرم اهل بیت (علیهم السلام)
بازهم نیمه ماه است
شعبان عزیز
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
عید گذشته مبارک
سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک
یا موسی ابن جعفر (علیه السلام)
فردا که هر کسی به شفیعی برد پناه
چشم تمام خلق به موسی بن جعفر (علیه السلام) است
یا امام جعفر صادق (علیه السلام) مولا و سرور ما
یا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) ولی نعمت ما
عرض تسلیت ما را پذیرا باشید
سلام بر عقیله بنی هاشم
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب (سلام الله علیها) نبود……
سلام ما بر بانوی رشید و دلاور کربلا