تنهایی لیلا
اخیراً سریالی در تلویزیون باز پخش می شد به نام تنهایی لیلا ، پیش تر این سریال از یکی از شبکه های سیما پخش شده بود ، با خودم فکر می کردم عجب داستان دور از واقعیتی دارد این سریال !
دختری غیر مذهبی و غیر معتقد ، از خانواده ای متمکن برای پیگیری زمین های موروثی خود به روستایی دور افتاده مراجعه می کند و آنجا در یک امامزاده دلباخته جوانی محجوب و بسیار معتقد و پاک می شود و جالب تر اینکه بعد از مراجعات بسیار و اصرار موفق به ازدواج با این پسر پاک می شود !
به خاطر تصور این مضمون خیلی تخیلی که از این سریال داشتم بسیار از پخش چنین دروغ ها و فرهنگ هایی در رسانه ملی دلخور بودم و عقیده من این بود که ؛ دختر یا پسر محجوب و معتقد و با حیا هیچ وقت و به هیچ وجه در مسیر دلباختگی به چنین افرادی با اینهمه تفاوت قرار نخواهد گرفت و چنین ازدواجی قطعاً فرجام خوبی نخواهد داشت و دوام نمی آورد ، که البته تحمل تفاوت های فاحش بسیار سخت خواهد بود مگر اینکه ویژگی های بسیار والاتر و ارزشمندتری شخص را به ادامه زندگی دلگرم بکند مثل تعالی و کمال و اینکه طرفین در یک ازدواج اهمیت دارند زن و مرد و اینکه از بودن در کنار یکدیگر راضی و خوشحال هستند مانند لیلی و محمد !!
تا اینکه در باز پخش این سریال ( آخرین قسمت ) در رمضانی که گذشت ، توجه من به این موضوع جلب شد که ؛
گرچه در عالم واقعی و دور از داستان چنین اتفاقاتی نادر است اما پیش آمدن آن نیز غیر ممکن نیست ، چرا که خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند و هرکس را بخواهد گمراه می کند .
خداوند به واسطه یک ازدواج ، یک آشنایی ، یک خرید و … هر اتفاق غیر قابل تصور دیگر در فرآیند یک جریان عادی ، قصد هدایت بنده خوب خود و بازگشت او به صراط مستقیم و آغوش پرمهر خود را دارد ، خدای رحیم بندگان خود را دوست دارد و از هر راهی آنها را به صراط مستقیم هدایت می فرماید .
یاد جمله معروف سریال های کلید اسرار افتادم که :
این مشاهدات دید ما را به زندگی بازتر می کند .
پ . ن : بدون در نظر گرفتن فلسفه پخش سریال های کلید اسرار