توصیه های آیت الله سیستانی به جوانان متدین فعال فضای مجازی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
شما جوانان عزیز را ـ که مسائلتان همچون مسائل شخص من و خانوادهام برایم اهمیت دارد ـ به هشت نصیحت سفارش میکنم؛ اندرزهایی که سعادت کامل این زندگی و حیات واپسین آدمی در آن نهفته، و فشرده پیامهای خداوند سبحان به بندگان و پندهای حکیمان و بندگان صالح خدا و رهاورد تجربیات و دانش این جانب است:
۱) لزوم اعتقاد راستین به خداوند سبحان و جهان آخرت :
با دلایل روشنی که برای این امر اقامه شده است و قضاوتهایی که آیین استوار در این باره نموده، مبادا کسی از شما در این باور کوتاهی کند. انسان با درنگ اندیشمندانه، درمییابد که هر موجودی در این جهان، آفریدهای بدیع و تازه است و نشان از صانعی توانا و خالقی بزرگ دارد. خداوند متعال برای یادآوری این نکته، از طریق انبیای خود، همواره پیامهایی را ابلاغ کرده و در آنها روشن و مشخص نموده است که زندگی، در حقیقت عرصهای است برای آزمون بندگان خویش، تا نشان دهد که کدامیک نیکوکارتر هستند؛ بنابراین، هر که وجود خداوند متعال و روز آخرت را نادیده بگیرد و به آنها ایمان نیاورد، از معنا و افق و فرجام زندگی غافل مانده و رمز و راز تکاپوی در آن را درنیافته است؛ ازاینرو، یکایک شما وظیفه دارید از این باور خود پاسداری کنید و آن را که بهراستی هم پراهمیتترین واقعیت است، گرامیترین امور خویش برشمارید، بلکه باید بکوشید تا یقین و ارزش این باور در شما چندان فزونی یابد که گویا همیشه پیش روی او ایستادهاید و او با نگاه نافذ و تیزبین خود شما را نظاره میکند؛ که گفتهاند: «چون صبح شود، شبروان را بستایند».
چنانچه آدمی در دورهای از سالهای جوانی، ضعفی در دین خود احساس کند؛ و به عنوان مثال، انجام واجبات را دشوار بشمارد یا به لذتهای دنیوی گرایش داشته باشد، اما هرگز نباید ارتباط خود با خداوند متعال را کاملاً قطع کند و بدین ترتیب راه بازگشت را برای خود ناهموار سازد. انسان باید این نکته را بداند که اگر در هنگام احساس توانایی و عافیت، به قدرت و سلامت خود مغرور شود و فرمان خداوند سبحان را ناچیز شمارد، سرانجام، در هنگام ناتوانی و ضعف، چارهای جز بازگشت به سوی پروردگار ندارد؛ بنابراین، از همان عنفوان جوانی که مدت زمان محدودی بیش نیست، باید در فکر دوره ضعف و سستی و بیماری و سالمندی خود در آینده زندگیاش باشد.
مبادا انسان در نتیجه پیروی از شبهاتی که برای یافتن راهحلی برای آنها صبر پیشه نکرده، یا با تکیه بر افکار ناپخته، یا تحت تأثیر لذتها و پیرایههای زندگانی، یا رنجیدهخاطر از سوءاستفادههای شخصیِ بعضی افراد از نام دین، رفتار و کردار نادرست خود را مشروع جلوه دهد، و از این رهگذر، در اصول ثابت دین به تردید بیفتد؛ زیرا حقیقت چیزی نیست که با رفتار مردم سنجیده میشود، بلکه شخصیتها را باید با حقیقت به آزمون کشید.
زیارت وداع
طبق قرار با دوستان رفتیم بالا
زیارت وداع قبل از سفر
یک خاطره این وسط جامونده بعدا حتما مرور میشه
بماند که چی شد ، پنج شهید عزیزمون نام گذاری شدند !
حالا ما یک فرمانده داریم ، یک بیسیم چی ، راننده نفر بر ، آقا علیرضا و داداششون محمد آقا ….
بچه ها یک راست رفتن سراغ فرمانده و عرض ادب
من به راننده نفر بر ارادت خاصی دارم .
نهار در جوار شهدا ، جای شما خالی ، عجب صفایی دارد .
مشغول مناظرات بودیم که دو نفر به جمعممون اضافه شدند ، دو تا دخترخانم ، دقیقا طرف مقابل. ما نشستند ، دانشجو بودن ، صفای باطنشون غبطه خوردنی بود ، حین صحبت بودیم از ما پرسیدن ، امروز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ست ؟! ما هم گفتیم بله ، دخترای گل و نازنین فکر می کردن حرم به مناسبت شهادت برنامه داره ، ولی خب برنامه خاصی نبود .
یکی از دوستان شماره پیامک حرم رو به دوستای جدیدمون داد ، که با ارسال پیامک خالی از برنامه های حرم مطلع بشن .
یه جورایی وحدت حوزه و دانشگاه ایجاد شده بود !
باز هم حکایت انار و جستجوی ما برای چاقو !! ما رو به دوستان مون نزدیکتر کرد …. برقراری ارتباط با تقسیم انار
وقت رفتن ، از ما پرسیدن شما عازم کربلا هستید ؟!
از صحبتهای ما که البته قابل شنیدن بود ، متوجه شده بودن ، به محض شنیدن پاسخ مثبت ، حال و هوایی عجیب پیدا کردن ، با اشک ملتمس دعا بودن ، اسم دوستای جدیدمون در لیست ملتمسین دعا ثبت شد ، یکی از دوستای حدیدمون خودکارشون رو هدیه دادند به عنوان یادگاری ….
حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست
در هر حضور ، رازی نهفته است
خوش آن روز که دریابیم راز این حضورها
دوستان جدیدمون با وبلاگ مدرسه آشنا شدن
پل ارتباطی ما وبلاگ مون
ان شاالله باز هم زیارتشون کنیم
حاجت روا شوید خواهرای گلم ، حتما شدید
دوستای جدیدمون دوستتون داریم ، مطمئن باشید در نظر شهدا جایگاه ویژه ای دارید ، ما رو هم دعا بفرمایید .
بعد منزل نبود در سفر روحانی
تقدیم به خواهرای گلم :
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله …..
زائر کرب و بلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کرده زهراست اباعبدالله
شاعر : قاسم نعمتی
سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهایت خلاصه شده
سید ابراهیم دمشقی سه دختر داشت. هر یک از آن دخترها یک خواب یکسان را در سه شب متوالی دیدند. در آن خواب به دختران سیدابراهیم گفته شده بود: « به پدرت بگو به والی بگوید که قبرم را آب فرا گرفته و در اذیتم، بیاید قبر مرا تعمیر کند».
پدرشان به این خواب ترتیب اثر نداد تا این که درشب چهارم، خودِ سید شخصاً همین خواب را دید که آن بانو ایشان را با عتاب خطاب کردند و فرمودند: «چرا والی را خبر نکردی ؟»
سید بیدار شد و صبح به سراغ والی شهر رفت و ماجرا را گفت. والی فرمان داد علماء و صلحای شهر اعم از شیعه و سنی غسل کرده لباس تمیز بپوشند و در حرم حاضر شوند و درب حرم شریف به دست هر کس که باز شد، همان شخص قبر را نبش نماید.
همه غسل کردند و نظافت نمودند و در حرم حاضر شدند؛ اما قفل جز به دست سید ابراهیم باز نشد.
کلنگ به دست گرفتند و بر زمین زدند، اما ضربه ی هیچ یک بر زمین اثر نکرد جز ضربه سید ابراهیم.
حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، کفن آن بانو را صحیح و سالم یافتند. اما لحد را آب فرا گرفته بود.
سید ، بدن شریف را روی زانو خود گذاشت و در طول سه روز مرمت قبر به جز اوقات نماز ، پیکر نحیف این بانو را روی زانو و به بغل گرفته بود و سید همواره آن را نوازش می داد و به شدت گریه می کرد تا از هوش می رفت و سپس به هوش می آمد و این جریان تا سه روز پی در پی ادامه داشت؛ در طول این سه روز نه غذایی خورد و نه آبی نوشید و نه حتی خوابید.[1]
آری؛ این بدن مطهر، بدن دختر سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها بود، و سید حق داشت سه شبانه روز گریه کند وضجه زند؛ زیرا بدن کوچکی که سرتاسر کبود و جای زخم است گریه دارد. زیرا بدنی با گوشِ پاره گریه دارد. زیرا بدنی با موهای سوخته و کَنده شده گریه دارد. آری به خدا گریه دارد، ضجه دارد، ناله و آه دارد .
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
دنبال او شب تار، صیاد رفته باشد
یک زخم بر دو گونه، یک چشم نیم بسته
از زجر یادگاری یک دنده شکسته
فهمیده ام در این شهر معنای سیری ام را
از ضرب دست خوردم، دندان شیری ام را
رقیه جان دستمان بگیر، حاجاتمان ده و مدافعان حرم را پیروز گردان.
۱. هادی چراغ پور
جامعه علمیه امیرالمؤمنین(ع)
دختر میگن بابایی
کاش می شد کمی از نیزه بیایی بغلم
به خدا بوسه از این فاصله سخت است پدر
السلام علیک یا نايبة الزينب
يا رقيه
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم
کاخ اگر کوه احد باشد خرابش میکنم
پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام
کفر اگر در پرده باشد بینقابش میکنم
مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست
در میان شامیان امروز بابش میکنم
یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست
می نویسم بعدها صدها کتابش میکنم
دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی
در شعاعم ذره باشد آفتابش میکنم
از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم
هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم
آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته
با خدا در روز محشر بیحسابش میکنم
سفره دار روضهی بابا منم، با دست خویش
گندمی گر نذر گردد آسیابش میکنم
زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهوارهای
عاقبت میسازم و نذر ربابش میکنم
آستین پاره ای دارم خدا را شاکرم
بر سرم در پیش نامحرم حجابش میکنم
میلاد حسنی
حامی
تو هنوز تنهایی
صبح دمید
و ما دوباره در هیاهوی دنیا قدم می گذاریم
نمی دانم ، امروز ؛ چند بار یاد تو از خاطرم عبور می کند
اما می دانم
تو هنوز مثل دیروز ، تنهایی …
تجربیات سفر اربعین - بخش اول
برای شروع پیاده روی دو مسیر را می توانید انتخاب کنید
از درب ساعت (باب الساعه) حرم حضرت علی علیه السلام خارج شده و پیاده روی را مستقیم از یکی از سه خیابان امام صادق، سوق الکبیر و زین العابدین به سمت ساحه (میدان) و خیابان امام علی شروع کنید تا به پل دو طبقه ی ثورة العشرين برسید.
سمت راست پل دو طبقه شهر کوفه و دیوانیه است، شما به طرف چپ به سمت اتوبان کربلا رفته، جایی که هزاران نفر بصورت پیاده به سمت کربلا در حال حرکت هستند.
چه خبر حاج خانم ؟!
پدر بزرگم سواد نداشت …
هر وقت می خواست به مادربزرگم ابراز احساسات کند ، می گفت :
چه خبر حاج خانم ؟!
و من پس از سالها فهمیدم
این یعنی ؛
*دوستت دارم*
شبتون آروم و پر از نور الهی
تجمع اربعینی ها
دقت کودکان در نقاشی
به نقاشی ذیل توجه بفرمایید ، این نقاشی توسط یک کودک نه ساله ، در مدرسه ترسیم شده است ، موضوع نقاشی «مشاهدات در راه مدرسه»:
به عابر پیاده روی پل دقت نمایید ، با یک قلم دشمن را هدف قرار داده است ، شما را یاد چیزی نمی اندازد؟!
پ.ن : نقاش از اقوام ، سید رضای عزیز و خلاق ، کپی از اینترنت نیست