امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد کشتی عصمت
امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد کشتی عصمت ،
نا خدا را سوی ساحل می برد مشکل گشای عالمی،
حل مسائل می برد انسان کامل را ببین ،
با خود مکمل می برد هم آن به این دل می دهد ؛
هم این از آن دل می برد با نغمه ی جادویی اش ،
داوود مداحی می کند با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند
اول ذی الحجه
ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(ع) به فرمان خداوند،
از امتیازاتی است که رسول اکرم(ص) بر آن مباهات می کرد. در این پیوند پر میمنت،
فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی، و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند. فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیغمبر اكرم و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و كمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد.
و به عالیترین كمالات انسانی آراسته بود. شخصیت و عظمت پیامبر اكرم روز به روز در انظار مردم بالا می رفت و قدرت و شوكت او زیادتر می شد به همین علت دختر عزیزش زهرا (علیها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاری می كردند اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار می كرد كه می پنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند. رسول خدا فاطمه را برای علی (علیه السلام) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود.
پیامبر از جانب خدا مأمور بود كه نور را با نور به ازدواج در آورد. علی علیه السلام می فرماید: حدود یك ماه طول كشید و من خجالت می كشیدم با پیغمبر درباره فاطمه صحبت كنم، ولی گاهی كه خلوت می شد می فرمود: یا علی چه همسر نیكو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را تزویج تو كردم. پیشنهاد به علی (ع): اصحاب رسول خدا احساس كرده بودند كه پیغمبر اكرم تمایل دارد فاطمه (علیها السلام) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمی شد. یك روز عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر كه پیامبر تقاضای ازدواج آنها را رد كرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن می گفتند. در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبكر گفت:
مدتی است كه اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری می نمایند اما پیغمبر اكرم پیشنهاد احدی را نپذیرفته و در جوابشان می فرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست.برای همه روشن بود كه خدا وپیغمبر، فاطمه را برای علی علیه السلام نگاه داشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح كنیم و اگر به ازدواج مایل بود همراهیش كنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این كار تشویق كردند. سلمان فارسی می گوید: عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند. علی (ع) فرمود: از كجا می آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟ ابوبكر گفت: یا علی تو در تمام كمالات بر سایرین برتری داری،و از موقعیت خود و علاقهای كه رسول خدا به تو دارد كاملاً آگاهی. اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری فاطمه علیها السلام آمده اند ولی پیغمبر صلی الله علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان می كنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند.
روز جهانی نابینایان(عصای سفید)
روز جهانی نابینایان(عصای سفید) روز جهانی نابینایان(عصای سفید)
نزد همه بی بصـــــــر شود خارو خجل وز کور دلی اسیــــــر مانـــــــد در گـل بگریز ز تیـــــــرگی روشــــن دل بــاش چون کوری چشم تو بهتر ز کـوری دل ●
اولین عصای سفید استفاده از عصا بعنوان وسیله کمکی در رفت و آمد نابینایان از قرن ها پیش متداول بوده است، ولی استفاده از عصای سفید بشکل امروزی و بعنوان نمادی برای شناخت نابینایان به بعد از جنگ جهانی اول برمی گردد. در سال ۱۹۲۱ میلادی یک عکاس اهل شهر بریستول کشور انگلستان با نام جیمز بیگز که در اثر یک سانحه بینایی خود را از دست داد، برای در امان بودن از خطر وسائل نقلیه که در خیابان های اطراف محل زندگی وی در حال رفت و آمد بودند، ابتکار استفاده از عصا به رنگ سفید را که براحتی برای همگان قابل دید باشد را بکار برد. پس از آن دو تن از برجسته ترین محققین آمریكایی به نامهای دكتر ناول پری، ریاضیدان و دكتر جاكوپس تن بروك، حقوقدان توانستند قانونی را در پانزدهمین روز از ماه اکتبر به عنوان قانون عصای سفید به تصویب رسانند و این روز را به عنوان روز جهانی نابینایان نامگذاری کنند. در این قانون کلیه حقوق اجتماعی فرد نابینا به عنوان عضوی از یک جامعه متمدن انعکاس یافته است؛ مواردی از این قانون به شرح زیر است:
▪ نابینایان حق استفاده از كلیه امكانات رفاهی معمول در جامعه را دارند. آنان حق دارند از پیاده روها، خیابان ها، بزرگراه ها و وسایل حمل و نقل همگانی مانند هواپیما، قطار، اتوبوس، اتومبیل، كشتی، هتل، اماكن عمومی، مراكز تفریحی و مذهبی استفاده كنند. اگر در بعضی اوقات، محدودیتی برای استفاده از این تسهیلات و اماكن وجود داشته باشد باید فراگیر همه افراد جامعه باشد و اگر شخص یا سازمانی فقط برای نابینایان در استفاده از تسهیلات همگانی،
محدودیت ایجاد كند یا حقوق نابینایان عاقل و بالغ را نادیده بگیرد، مجرم شناخته می شود. ▪رانندگان وسایل نقلیه موظف اند مراعات كامل نابینایان را كه هنگام عبور و مرور، از عصای سفید استفاده می كنند، بنمایند. ▪دولت موظف است كه نابینایان را به مشاركت در امور دولتی تشویق كند تا آنان به كار مشغول شوند. ▪مسئولان دولتی همه ساله باید روز ۲۳ مهرماه / ۱۵ اكتبر را به عنوان بزرگداشت نابینایان و قانون عصای سفید، به نحوی شایسته ارج نهند و از مردم بخواهند كه رفتار معقولانه ای با نابینایان داشته باشند و گامهای صمیمانه و موثری برای آنان بردارند.
●لوئیس بریل لوئیس بریل در سال ۱۸۰۹ در فرانسه متولد گردید. وی در اوایل کودکی یعنی در سن ۳ سالگی بینایی خود را از دست داد. در سال ۱۸۱۸ به همراه دوستان خود موسسه ملی نابینایان جوان پاریس را در این شهر دائر نمود. در همین زمان بود که بریل بواسطه توانایی هایش در موسیقی و علم مشهور شد و یکی از بهترین نوازندگان ویولون و ارگ در پاریس گردید. بریل در سال ۱۸۲۶ شروع به آموزش نابینایان نمود. امروزه شهرت بریل بخاطر ابداع سیستم خط برجسته وی می باشد که در آن زمان در پیام های رمزی ارتش بکار گرفته می شد. سیستم بریل یا خط برجسته شامل نقاط برجسته با اشکال منظم بر روی مقوای نازک می باشد که نابینایان از طریق لمس آن قادر به درک عبارات و خواندن خواهند بود. این روش تا به امروز با موفقیت همراه بوده و در بسیاری از کشورهای جهان استفاده می شود.
●ایران سفید « ایران سفید» عنوان اولین روزنامه ویژه نابینایان به خط بریل در ایران و خاور میانه است؛ که تحت پوشش خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران فعالیت می کند. چند نکته در رابطه با چگونگی کمک به فرد نابینا: ▪بهتر است قبل از انجام هر کمکی نظر فرد نابینا را در مورد کمک به او جویا شوید. ▪ در صورت کمک و راهنمایی در راه رفتن؛ اجازه دهید فرد نابینا بازوی شما را بگیرد و از هل دادن و گرفتن او خودداری کنید. ▪هنگامیکه با فرد نابینا روبرو می شوید خود را به او معرفی کرده و بهنگام ترک محل به او بگویید که محل را ترک میکنید
. ▪ مستقیماً با خود فرد نابینا حرف بزنید و برای صحبت با آنها شخص دیگری را واسطه قرار ندهید چرا که آنها قادر هستند بخوبی مفهوم کلام شما را درک کرده و پاسخ دهند. ▪هیچگاه با فرد نابینا بلند صحبت نکنید چرا که آنها دارای حس شنوایی قوی هستند
. ▪ بجای نابینا به نگاه کردن بپردازید و محیط اطرافش را برای او شرح دهید تا او نیز بتواند با محیط ارتباطی سازنده برقرار کند. ▪ بخاطر ضعف آنها در بینایی از اشتباهاتشان چشم پوشی نکرده و به آنها فرصت دهید تا اشتباه خود را جبران نمایند.
شهید محراب، آیت اللّه اشرفی اصفهانی
تحصیلات عالی در حوزه شهید محراب،
آیت اللّه اشرفی اصفهانی برای کسب مقام علمی و معنوی، از شهر اصفهان به حوزه ی علمیه یقم هجرت کرد و در آن جا، از محضر آیات ومراجع عالی قدر،
بهره های فراوان برد. وی مدت دوازده سال دردرس مرجع عالی قدر، حضرت آیت اللّه بروجردی(ره) حضور می یافت و همه ی دروس آن مرجع والامقام رامی نوشت.
شور و شعف ایشان در تحصیل و تحمل سختی های زندگی، وصف ناپذیر است. ایشان با اراده ایآهنین و با تلاش و کوشش های بسیار، در چهل سالگی به درجه ی عظیم اجتهاد نایل آمد و ستاره ای روشن گر درآسمان تبلیغ دین و فقاهت گردید.
هجرت برای تبلیغ دینشهید محراب،
آیت اللّه اشرفی اصفهانی پس از گذراندن تحصیلات عالیه در حوزه ی علمیه ی قم و بهره گیری ازمحضر مراجع بزرگی چون آیت اللّه حجت(ره) و آیت اللّه العظمی بروجردی(ره) و رسیدن به درجه ی عظیماجتهاد،
بنابر دستور مرجع بزرگ جهان شیعه؛ حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی(ره) به استان باختران هجرتکرد این درحالی بود که رژیم طاغوت به روحانیان و سخنرانی های آنان، بسیار حساس بود، ولی این شهیدوالامقام با شجاعت فراوان، مسایل سیاسی روز را برای آگاهی مردم بازگو می کرد.
به همین دلیل، بارها موردآزار و اذیت نیروهای رژیم منحوس پهلوی قرار گرفت.
از 19 دی سال 56 تا پیروزی انقلاب اسلامی پس از قیام خونین 15 خرداد سال 42، ملت رنج دیده ی ایران در زیر چکمه ی استبداد طاغوت، چون انبارباروتی، آماده ی انفجار بود. با چاپ مقاله ای توهین آمیز درباره ی امام خمینی(ره)، در 19 دی سال 56،مرحله ی تازه ای از قیام مردم آغاز شد.
شهید محراب،
آیت اللّه اشرفی اصفهانی در این حرکت توفنده ماننددیگر روحانیان، نقش بسزایی داشت. ایشان با برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای 19 دی و نیز برگزاری مراسمبزرگداشت شهادت آیت اللّه سیدمصطفی خمینی(ره) و ایراد سخنرانی های روشن گر، مردم غیور باختران رابرای انقلاب بزرگ اسلامی آماده می کرد.
روز بزرگ داست حافظ
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد *** شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
حافظ، از افتخارات شعر و ادب و جامعه پارسی و ایرانی است. او ده ها جلد مثنوی و دیوان و قصاید ندارد!
او صدها هزار بیت غزل و شعر ندارد! حافظ تنها یک دیوان غزل دارد. غزل هایی زیبا، زمینی و ماندگار! دلا دیدی كه آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین؟ به جای لوح سیمین در كنارش فلك بر سر نهادش لوح سیمین او رگ خواب ایرانی را خوب می داند.
عشق و یار و باده و رند و… . صحبت او از رند خود داستانی است.
حافظ نه جامعه شناس و روشنفکر که روایتگر خوب زمان خویش است!
در کنار عشق و یار و خمار، او روایتگر دورویی ها، نفاق، کاستی ها و انحرافات جامعه زمان خویش است.
به قول یک بزرگ، او نه یک انسان کامل که کاملا انسان است.
زندگی یک قالی بزرگ است
زندگی یک قالی بزرگ است،
هر هزار سال یکبار فرشتهها قالی جهان را در هفت آسمان میتکانند، تا گرد و خاک هزار سالهاش بریزد و هر بار با خود میگویند: این قالی نیست که قرار بود انسان ببافد، این فرش فاجعه است با زمینه سرخ خون و حاشیههای کبود، و نقش برجستههای ستم فرشتهها گریه میکنند و قالی آدم را میتکانند و دوباره با اندوه بر زمین پهنش میکنند. رنگ در رنگ، گره در گره، نقش در نقش … قالی بزرگی است زندگی. که تو میبافی و من میبافم، همه بافندهایم میبافیم و رج به رج بالا میبریم میبافیم و میگسترانیم دار این جهان را خدا بر پا کرد و خدا بود که فرمود: “ببافید"، و آدم نخستین گره را بر پود قالی زندگی زد و هر که آمد، گرهای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت و چنین شد که قالی آدمی رنگارنگ شد. آمیزهای از زیبایی و نازیبایی، سایه روشنی از خوبی ها و بدی ها … اما تو ای دوست من؛ گره تو هم تا ابد بر این قالی خواهد ماند، طرح و نقشت نیــز، و هزاران سال بعد، آدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشهای از آن را تو بافتهای. تو با دستانی هنرمند و اندیشه هایی بس شگرف … كاش گوشهای را كه سهم توست زيباتر از آنچه باید ببافی!!!
روز همبستگی و همدردی با کودکان و نوجوانان فلسطینی
نهم مهر
که به عنوان «روز همبستگی و همدردی با کودکان و نوجوانان فلسطینی» در تقویم جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است.اعلام این روز به پیشنهاد جمعیت دفاع از ملت فلسطین و به عنوان نمادی از دادخواهی دانش آموزان ایرانی از مستکبران جهان و همچنین اعلام همدردی و همبستگی بین دانش آموزان ایرانی و کودکان و نوجوانان مبارز فلسطینی صورت گرفته است. امروز بزرگترین جرم نوجوانان فلسطین زاده شدن درسرزمین مادریشان است و برخورد نظامیان اشغالگر صهیونیستی با آنها چنان زننده وغیرانسانی است که رسانههای دنیا را جرات پخش آن نیست. به عنوان نمونه میتوان بهبازداشت هزاران نوجوان فلسطینی که سنی بین 13 تا 18 سال داشتهاند را در سالهایانتفاضه الاقصی بیان کرد که از آغاز و در هنگام بازداشت انواع اهانت، شکنجه، رفتارخشونتآمیز و غیراخلاقی در زندانها و مراکز بازجویی با آنها شده است.
رژیم صهیونیستی با شکنجه، بازداشت و سرکوب کودکانفلسطینی به جهانیان نشان میدهد که هرگز به قوانین بینالمللی و دلایل منطقیپایبندی نبوده و به خواستههای جامعه بینالمللی نیز در این خصوص اهمیتی قایل نیست. دشمن صهیونیستی در پنجاه سال گذشته به ویژه در سال های اخیر و دوران انتفاضهفلسطینیان کودکان و قشر جوان سرزمین فلسطین که آینده سازان این سرزمین هستند را هدفحقد و کین خود قرار داده است چرا که به واقع دریافته است هر نسل فلسطین از نسل پیشبیدارتر، متحدتر و ظلم ستیزتر پا به عرصه حذف این غده سرطانی نهاده است.
یورشمخفیانه و غافلگیرانه در شب یا نیمههای شب و ربودن کودکان و جوانان فلسطینی به دستنیروهای اطلاعاتی با هماهنگی با یگانهای ویژه ارتش صهیونیستی از دیگر رخدادهایامروز فلسطین است که با استفاده از گازهای سمی و اشک آور و در بیشتر اوقات اقدامبه ضرب و جرح و تیراندازی با گلولههای پلاستیکی و به خصوص استفاده از سگهای درندهبه وقوع میپیبوندد که عموما همراه با جراحت آنها بوده است. . جنگ وحشیانه رژیم صهیونیستی علیه کودکان فلسطینی سخن از رژیم تروریستی اسراییل و تجاوزات و جنایات این رژیم در حق ملت حق جوی فلسطین است
.تجاوز و جنایاتی که تمامی ابعاد زندگی این ملت حق جو و مظلوم را در بر گرفته است.رژیمی که تنها با زبان قتل، جنایت، ترور، اشغالگری و امثال اینها آشنایی دارد.در این تحقیق و پژوهش سعی بر این است که تلاشها و اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی علیه کودکان بیگناه و بی دفاع فلسطین مورد بررسی قرار گیرد.نیروهای امنیتی این رژیم از هیچ جنایتی همچون بازداشت، شکنجه و محروم کردن آنان از ابتداییترین امکانات بهداشتی و مواد غذایی سالم و کافی علیه کودکان کوتاهی نمیکنند. برخورد نیروهای اشغالگران صهیونیستی در برابر کودکان فلسطینی چنان زننده و غیر انسانی است که گویا این نیروها با بمب هستهای و سلاح کشتار جمعی مواجهشدهاند که مارک کودک فلسطینی بر روی آن چسباندهاند! به نوشته روزنامه اماراتی البیان، نیروهای اشغالگر صهیونیستی در سالهال انتفاضه الاقصی بیش از 350 کودک فلسطینی که حدود 13 الی 18 سال دارند، را باز داشت کرده و از آغاز و در خلال بازداشت نیز از هیچ اهانت، شکنجه، رفتار خشونتآمیز و غیر اخلاقی در زندانها و مراکز بازجویی کوتاهی نکرده است! “مروان محمود حمد” و “اسلام سمور” از جمله صدها کودک فلسطینی هستند که از دوران کودکی بازداشت و از مواهب آزادی،
تحصیل و محبت پدر و مادر محروم ماندهاند.این رژیم با شکنجه، بازداشت و سرکوب کودکان فلسطینی به جهانیان نشان میدهد که هرگز به قوانین بینالمللی و دلایل منطقی پایبند نبوده و به خواستههای جامعه بین المللی نیز در این خصوص اهمیتی قایل نخواهد بود. دشمن صهیونیستی در پنجاه سال گذشته بویژه در سالهای اخیر و دوران انتفاضه فلسطینیان، کودکان و قشر جوان سرزمین فلسطین که آینده سازان این سرزمین هستند را هدف حقد و کین خود قرار داده است. راههای بازداشت کودکان فلسطینی توسط صهیونیستهای اشغالگر ارتش اشغالگر صهیونیستی و نیروهای امنیتی این رژیم برای بازداشت و زندانی کردن کودکان فلسطینی از راهها و روشهای گوناگون استفاده میکنند که در واقع میتوان گفت، همه آنها نوعی ربودن کودکان از کوچه، خیابان و خانه و کاشانه آنان است! البته همه اینگونه اقدامات وحشیانه و غیر انسانی توسط صهیونیستهای اشغالگر دارای جهت و هدفی مخرب است که این رژیم با برنامه ریزی دقیق و توطئهای از پیش طراحی شده آنرا دنبال میکند.
در اینجا برخی از راهها و روشهای وحشیانه و غیرقانونی بازداشت کودکان و در واقع ربودن آنان توسط نیروهای این رژیم ارایه میشود: بازداشت و دستگیری ناگهانی و بیخبر کودکان و جوانان فلسطینی از خیابانها به محض پرتاب سنگ از سوی کودکان بسوی گشتیها، خودروهای نظامی یا امنیتی صهیونیستهای اشغالگر. “ایهاب خمیس منصور” کودک فلسطینی از اهالی “بلاطه” در سال 1985 م از جمله آنها است. بازداشت کودکان هنگام عبور از موانع ایستهای بازرسی توسط نیروهای اشغالگر صهیونیستی به بهانه بازجویی از این کودکان بسبب شباهت نام آنان با یکی از افراد تحت پیگرد این رژیم که اسمشان در لیست رزمندگان جهادگر فلسطینی وجود دارد. یورش مخفیانه و غافلگیرانه در شب یا نیمههای شب و ربودن کودکان و جوانان فلسطینی توسط نیروهای اطلاعاتی با هماهنگی با یگانهای ویژه ارتش صهیونیستی. در این نوع عملیات وحشیانه نیروهای اطلاعاتی ویژه ارتش صهیونیستی که در بیشتر موارد از لباس مبدل عربی استفاده میکنند، رعب و وحشتی وصفناپذیر در میان خانوارهای فلسطینی آن هم در نیمههای شب ایجاد کرده و در برابر کمترین مقاومت در هنگام بازداشت کودکان از سوی خانوادهشان از گازهای سمی و اشک آور و در بیشتر اوقات اقدام به ضرب و جرح و تیراندازی با گلولههای پلاستیکی میکنند سپس کودک یا جوان بازداشت شده فلسطینی را به مکان نامعلومی منتقل میکنند که برخی موارد خانوادههای آنان ماهها از فرزندانشان بیخبر میمانند! نیروهای اطلاعاتی و یگانهای ویژه صهیونیستی در ساعت چهار بامداد،
در تاریخ 2/ آگوست /2002 م برابر با 4/ مرداد ماه/ 1381 شمسی با یورش به خانه “سعید محمد سعید سمار” پس از ضرب و جرح خانواده این کودک و بهم ریختن خانه آنان با کمال وحشیگری، او را بازداشت و به مکان نامعلومی بردند. “شاکر عزیز عزت عرار” کودک پانزده ساله فلسطینی از اهالی رام اللّه نمونه دیگر از کودکان بیگناه ومظلوم فلسطینی است که توسط نیروهای اطلاعاتی و یگانهای ویژه ارتش صهیونیستی در تاریخ 14/ دسامبر 2002 م به همان شکلی که در مورد سعید محمد سعید سمار و خانواده وی گفته شد، مورد یورش و ضرب و جرح قرار گرفته و پس از آن نیز به مکان نامعلومی منتقل شده است! نوع دیگر بازداشت کودکان فلسطینی را میتوان از بازداشت کودک فلسطینی “عبداللّه سلیمان حشاش” بعنوان نمونه استفاده کرد. نیروهای اطلاعاتی با حمایت یگانهای ویژه ارتش اشغالگر صهیونیستی در ساعت چهار بامداد و در تاریخ 10/ آوریل/ 2003 میلادی برابر با 21/ فروردین ماه / 1382 شمسی با یورش به خانه کودک بی دفاع فلسطینی “عبداللّه سلیمان حشاش” از اهالی اردوگاه “بلاطه” و ضرب و جرح اهالی خانه وی را به همراه پدرش بازداشت و به مکان نامعلومی بردهاند.شایان ذکر است،
نیروهای صهیونیستی در اغلب موارد برای یورش و بازرسی خانههای بازداشت شدگان فلسطینی از سگهای قوی و دهشتانگیز که از آموزشهای ویژه پلیسی برخوردارند، استفاده کرده که این امر با تمامی قوانین و عرفهای بین المللی بویژه قوانین دفاع از حقوق بشر که جامعه بین المللی بخصوص اروپا و آمریکا مدعی آن هستند، مغایرت دارد! برخورد مستقیم فیزیکی و جسمی با کودکان و افراد خانواده آنان و بخصوص استفاده از سگهای درنده و خطرناک پلیسی از سوی مؤسسه دفاع از حقوق بشر بطور واضح و آشکار مردود شناخته شده است.در جریان بازداشت کودک فلسطینی “محمود فدو” از اهالی اردوگاه جنین از همین سگها استفاده کردند که منجر به مجروحیت سخت این کودک از ناحیه ران پا بخاطر گازگرفتگی سگهای یاد شده گردید و چندین روز در بیمارستان بستری شده بود! از سوی دیگر، استفاده از این سگها علاوه بر خطرهای جسمی برای افراد، بیتردید موجب حالت ناهنجاری روانی و روحی شدید را برای افراد بویژه کودکان آن هم در نیمههای شب، فراهم آورده که آثار بسیار وحشتناک آن در مدت طولانی و نامعین و سالهای متمادی در وجود و ذهن کودک باقی میماند و در برخی موارد منجر به بیماری شدید روحی و روانی خواهد شد!! مورد فوق در حقیقت نمونه ناچیز و بخش کوچکی از جنایات، قتل، غارت، خرابکاری، تجاوزات وحشیانه، اشغالگری، تخریب و بازداشت و…صهیونیستهای اشغالگر علیه شهروندان فلسطینی است که گستردگی آنها چنان زیاد است که ارایه یکایک آنها کاری بسیار مشکل بلکه غیر ممکن به نظر میرسد!!
یا علی ابن موسی الرضا
شیخ صدوق می گوید :
از احمد بن محمد بن ابی نصر بـِزَنطی نقل شده است که گفت : به امام جواد علیه السلام عرض کردم : ـ گروهی از مخالفین شما می پندارند که چون مامون پدر شما را برای ولایت عهدی خود پسندید و برگزید ، ایشان را « رضا » (یعنی پسندیده و مورد رضایت) نامید .
حضرت جواد علیه السلام فرمودند : به خدا دروغ می گویند ، خلاف می گویند ، بلکه خداوند ـ تبارک و تعالی ـ او را « رضا » نامید ؛ زیرا او برای خداوند ـ عزوجل ـ در آسمانش و برای رسولش و ائمه ی بعد از او ( علیهم السلام ) در زمینش مرضی بود . بـِزَنطی گوید : عرض کردم :
آیا مگر سایر پدرانتان ( علیهم السلام ) برای خدا و رسولش و ائمه راضی نبودند؟ حضرت فرمود : آری بودند . عرض کردم : پس برای چه از این میان فقط پدرتان « رضا » نامیده شده است؟ فرمود : چون همان طور که دوستان و طرفدارانش به ایشان رضایت داده و ایشان را پذیرفتند ، مخالفین نیز ایشان را قبول کرده ، به ایشان رضایت داده بودند ، و این حالت برای پدران و اجداد ایشان اتفاق نیفتاد ؛ و لذا از بین آنان فقط ایشان « رضا » نامیده شده اند .
از سلیمان بن حفص مروزی روایت است که : امام کاظم علیه السلام فرزندش علی را « رضا » می نامید و مثلاً می فرمود : فرزندم رضا را صدا کنید و یا به فرزندم رضا گفتم و یا فرزندم رضا به من گفت و زمانی که با حضرت رضا صحبت می کردند ، ایشان را با لفظ « ابالحسن » خطاب می فرمودند .
و تعدادی از القاب ایشان :
1- علی
2- ابوالحسن
3 مرتضی
4- سراج الله ( چراغ خدا)
5- نور الهدی ( نور هدایت کننده)
6- قره عین المومنین (نور چشم مومنان)
7- مکیده الملحدین ( خط بطلان کشنده بر اشتباهات و خطاهای ملحدان)
8- کافی الخلق ( کافی برای مردم روی زمین)
9- الرضی )راضی و خشنود)
10- الرضا ( راضی به امر پروردگار)
11- رب السریر (آقا و سید تخت پادشاهی)
12- رب التدبیر( خداوند تدبیر)
13- رئاب التدبیر (درست کننده امور و افکار)
14- الفاضل ( شایسته ترین افراد)
15- الصابر ( صبور)
16- الوفی (اداء کننده معصوم)
17- الصدیق (راستگو)
18- الولی ( بزرگتر و مهتر)
19- وافی ( با وفا )
20- زکی ( پاک، شریف و محترم)
21- سلطان الانس و الجن ( سلطان و مهتر انسان و جن)
22- ضامن الامه (پشتیبان مردم)
23- الداعی الی الله ( دعوت کننده به سوی خداوند)
24- زین المومنین (زینت و افتخار مومنان)
25- غریب الغربا (غریب ترین غریبان)
26- معین الضعفا ( یاری دهنده ضعیفان)
27- الراضی الی الله (راضی به امر خدا)
28- الراضی بالقدر و القضا ( راضی به قدر وقضا)
29- شمس الشموس ( خورشید خورشیدها)
30- انیس النفوس ( همدم انسانها)
31- غیظ الملحدین ( خشم گیرنده بر کافران)
32- ثامن الحجج (هشتمین دلیل و امام معصوم)
33- ثامن الائمه (هشتمین امام)
34- ابوبکر( ابوالصلت هروی می گوید: روزی مامون از من سوالی کرد و من هم در رابطه با سوال، پاسخ دادم که ابوبکر چنین و چنان گفت.مامون از من پرسید: کدام ابوبکر؟ابوبکر ما، یا ابوبکر عامه؟ من پاسخ دادم:ابوبکر ما.عیسی گفت: من از ابوالصلت پرسدم که ابوبکر شما کیست؟
او پاسخ داد: علی بن موسی الرضا(ع) )
. 35- علی بن موسی ( علی پسر موسی)
36- ابامحمد (پدر محمد)
37- کفو الملک (پابرجا)
38- عالم آل محمد (دانشمند آل محمد)
39- ابوالحسن ثالث
40- ابوالحسن ثانی
یاضامن آهو
خادم شدن من نذر پدرم به امام رضا(ع) بوده است.
زمانی که کودک بودم، دچار سنگ مثانه شده بودم که بابت عمل جراحی آن باید پول زیادی می پرداختیم که اصلا آن روزها پدرم قادر به پرداخت آن نبود، از طرفی هم چون خیلی ضعیف و نحیف بودم دکتر مربوطه که یک دکتر هندی بود به پدرم گفته بود که شاید به راحتی بهوش نیایم یا طاقت عمل را نداشته باشم، با این همه پدرم پول عمل را مهیا کرد.شب قبل از مراجعت ما به بیمارستان یک شب هنگام غروب پدرم به حرم میآید و با آقا راز و نیاز می کند و به آقا می گوید اگر پسرم را شفا دهی یک عمر در خانه ات به زوارت خدمت می کند.زمانی که به خانه برمی گردد، همسایه امان که یک خانم یزدی بود به پدرم میگوید پسرت خلاص شد! پدرم تصور می کند من مرده ام و یا امام رضا گویان بالای پله ها می دود اما منظور همسایه این بود که پسرت خوب شده است و از این درد خلاص شده است.من نیز بنابر نذر پدرم و عنایتی که از سوی آقا به من شده است مدتهاست که در خانه ایشان در حال خدمتم.انشاالله که حتی فقط لحظه ای از آن مورد قبول باشد همانطور که می دانید افراد مختلف با مذاهب و ملیتهای متفاوت به حرم امام رضا(ع) می آیند.
روزی در صحن انقلاب دو نفر خانم را دیدیم که با حجاب نا مناسب وارد حرم شدند.همکارم نزد آنها رفت و گفت: امشب، شب ولادت حضرت زهرا(ص) است و شما در چنین مکان مقدسی قرار دارید،لطفاً حجابتان را رعایت کنید.آنها گفتند: ما مسلمان نیستیم مریضی در تهران داریم که همه دکترها از او قطع امید کرده اند، یکی به ما گفت اگر بتوانید امشب که شب میلاد حضرت زهرا (ص) است خودتان را به حرم امام رضا(ع) در مشهد برسانید، امیدوار باشید اگر خدا بخواهد شفای بیمارتان را از آقا می گیرید.ما هم به سختی بلیط هواپیما تهیه کردیم و به اینجا آمدیم.همکارم آنها را به کنار پنجره فولاد برد. بشدت پشت پنجره فولاد گریه می کردند.مدتی گذشت تا تلفن همراه یکی از آنها زنگ زد و به او اطلاع دادند که حال مریض در تهران رو به بهبود است، به هوش آمده و بلند شده و روی تختش نشسته است.بیمار گفته بود: شخصی نورانی را دیدم که به سویم آمد و گفت بلند شو که تو شفا گرفته ای!
معجزات پیامبر اسلام
معجزات پيامبر اسلام
هر پیامبری با معجزه نبوت و پیامبری خود را اثبات نموده است، خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم نیز از این قاعده مستثنی نبوده است، و در جاهای مختلف برای اثبات نبوت خود و اتمام حجت با مردمان معجزه ای آورده است؛ که بزرگترین و ماندگارترین آنها قرآن کریم است که در طول زمان حجتی بر پیامبری او بوده است! به طور کلی معجزاتی که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ظاهر شد در چند مرحله ظاهر شده است:
نخست معجزاتی است که در بدو تولد ایشان رخ داد مانند فرو ریختن ایوان مدائن و تخت کسری و… بخش دوم معجزاتی است که در هنگام کودکی تا زمان نبوت از آن حضرت ثبت شده است: بخش سوم : معجزاتی است که از ابتدای بعثت تا پایان عمر شریف آن حضرت (صلّی الله علیه و آله) رخ داد بخش چهارم : معجزاتی که بعد از وفات آن حضرت تجلی نمود. که تعداد این معجزات را ۴۴۴۰ مورد عنوان کرده اند که به طور کلی در سه نوع معجزه می توان به آن اشاره کرد! معجزات نوع اول مـعـجـزاتـى اسـت كـه مـتـعلّق است به اجرام سماویّه مانند شقّ قمر و ردّ شمس و تظلیل غمام و نزول باران و نازل شدن مائده و طعامها و میوه ها براى آن حضرت از آسمان و غیر ذلك معجزات نوع دوم معجزاتى است كه از آن حضرت در جمادات و نباتات ظاهر شده مانند سلام كردن سـنـگ و درخـت بـر آن حـضـرت و حـركـت كـردن درخـت بـه امـر آن حـضـرت و تـسـبـیـح سـنـگـریـزه در دسـت آن حـضـرت و حـنـیـن جذع و شـمـشـیـر شـدن چـوب بـراى عـُكـّاشـه در بـَدْر و براى عـبـداللّه بـن جـَحـْش در اُحـُد و شـمـشـیـر شـدن بـرگ نـخـل بـراى ابـودُجـانـه بـه مـعـجزه آن حضرت و فرو رفتن دستهاى اسب سـُراقـه بـر زمـیـن در وقـتـى كـه بـه دنـبـال آن حـضـرت رفـت در اوّل هجرت و غیر ذلك معجرات نوع سوم مـعجزات آن حضرت است در زنده كردن مردگان و شفاى بیماران و معجزاتى كه از اعضاى شریفه آن حضرت به ظهور آمده مانند خوب شدن درد چشم امیرالمؤ منین علیه السـّلام بـه بـركـت آب دهـان مـبـارك آن حـضرت كه بر آن مالیده و زنده كردن آهوئى كه گوشت آن را میل فرموده و زنده كردن بزغاله مرد انصارى را كه آن حضرت را میهمان كرده بـود بـه آن و حضرت محمد (ص) تـكـلّم فـاطـمـه بـنت اَسَد ـ رضى اللّه عنهما ـ با آن حضرت در قبر و زنده كـردن آن حـضرت آن جوان انصارى را كه مادر كور پیرى داشت و شفا یافتن زخم سلمة بن الا كوع كه در خیبر یافته بود به بركت آن حضرت و ملتئم و خوب شدن دست بریده معاذ بن عفرا و پاى محمّد بن مسلمة و پاى عبداللّه عتیك و چشم قتاده كه از حدقه بیرون آمده بود به بركت آن حضرت و سیر كردن آن حضرت چندین هزار كس را از چند دانه خرما و سیراب كردن جماعتى را با اسبان و شترانشان از آبى كه از بین انگشتان مباركش جوشید الى غیر ذلك.(1) شق القمر در روایات مختلفى که در تواریخ شیعه و اهل سنت ازابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده عموما گفتهاند: این معجزه بنا بدرخواست جمعى از سران قریش و مشرکان مانندابو جهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد،بدینترتیب که آنها در یکى از شبها که تمامى ماه در آسمان بود بنزدرسول خدا (صلّی الله علیه و آله) آمده و گفتند:اگر در ادعاى نبوت خود راستگو وصادق هستى دستور ده این ماه دو نیم شود!رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بدانها گفت:اگر من اینکار را بکنم ایمان خواهید آورد؟ گفتند: آرى، و آنحضرت از خداى خود درخواست این معجزه راکرد و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد بطورى که کوه حرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به همچسبید و همانند اول گردید،و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) دوبار فرمود: “اشهدوا،اشهدوا"یعنى گواه باشید و بنگرید! مشرکین که این منظره را دیدند بجاى آنکه به آنحضرتایمان آورند گفتند!"سحرنا محمد"محمد ما را جادو کرد،و یاآنکه گفتند:"سحر القمر،سحر القمر"ماه را جادو کرد! برخى از آنها گفتند:اگر شما را جادو کرده مردم شهرهاىدیگر را که جادو نکرده!از آنها بپرسید،و چون از مسافرانو مردم شهرهاى دیگر پرسیدند آنها نیز مشاهدات خود را در دو نیمشدن ماه بیان داشتند (3) .
و در پارهاى از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتادولى برخى از شارحین حدیث گفتهاند:منظور از دو بار همان دوقسمتشدن ماه است نه اینکه این جریان دو بار اتفاق افتادهباشد. (4) و البته مجموع روایاتى که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت میشود که در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنتمانند بحار الانوار و سیرة النبویة ابن کثیر و در المنثور سیوطى ودیگران نقل شده. شق القمر در نگاه ناسا سازمان فضانوردی ” ناسا ” به دو نیم شدن کره ی ماه و سپس پیوند خوردن این دو نیمه به یکدیگر پی برد. پایگاه اینترنتی روزنامه ی عربی ” الوطن ” چاپ آمریکا به نقل از یک محقق اردنی علوم فلکی در این زمینه نوشت: سفینه ی فضایی آمریکایی ” کلمنتاین ” که سالها در مدار کره ی ماه کار تحقیقاتی انجام می دهد به این نتیجه رسیده است که کره ی ماه صدها سال پیش به دو نیمه ی متساوی تقسیم شده و دوباره به یکدیگر متصل شدند. این محقق اردنی با ارسال گزارشی به ناسا آنان را نسبت به این موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، این پدیده را متعلق به 1400 سال پیش می دانند و مرتبط به معجزه ای از پیامبر اکرم (ص) به نام ” شق القمر” است. ناسا هیچ تفسیری برای کشف خود نیافته است. زیرا این اتفاق نادر تا کنون برای هیچ جرم آسمانی به وقوع نپیوسته است.(3) 1- منتهی الامال- مرحوم حاج شیخ عباس قمی 2- درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 3 صفحه 247 تالیف : رسولى محلاتى 3- روزنامه جمهوری اسلامی شماره 7608 تاریخ 23 مهر 1384 ص 5 مرتضی رستمی