دلم خانه ای کاهگلی میخواهد
10 مرداد 1397
دلم یک خانه قدیمی می خواهد … یک حال و هوایِ سنتی و اصیل … خانه ای با دری فیروزه ای، حیاطی چند ضلعی و دیوارهایِ کاهگلی، با حوضی پر از ماهی هایِ قرمز و گل هایِ شمع دانی، پنجره هایِ چوبی و شیشه هایِ رنگ رنگی … خانه ای که کلون و هشتی و پنج… بیشتر »
2 نظر
آیا کسی هست با من هم ناله شود؟
21 مرداد 1396
بعد از اینکه خبر را خواندم و پیگیر ماجرا شدم، به نگاه تو رسیدم و امان از آن نگاه! تمام روضه عاشورا با نگاهت روایت می شد. همه روضه ها که شنیدنی نیستند. آن دود و چادر سفید پشت سرت، آن حرامزاده کریه المنظر با آن دشنه کشیده و اقتدار و شجاعت مشهود در چهره… بیشتر »
ایست
20 اسفند 1395
باید وسط همین شلوغی ها همینجا که همهمه بوق ماشینها و ازدحام آدمها در خیابانهاست همینجا که همه از سحر مشغول خانه تکانی اند همینجا که دویدن نفس همه را بریده است وقتی هنوز هوا سردِ گرم است باید فرمان ایست داد رفت و قدم زد شهر را از نقطه ای آرام دید… بیشتر »