کاش جمعه هایمان را هنوز با مادربزرگ می ساختیم
19 اسفند 1396
هر جمعه منزل “مادربزرگ” جمع می شديم ريز تا درشت از همهمه زياد، صدا به صدا نمی رسيد آنقَدَر ميگفتيم و ميخنديديم كه اصلاً متوجهِ گذر زمان نمی شديم… بوی غذای مادر بزرگ را تا چند خيابان آنطرف تر می شد حس كرد… روزهای هفته را روی دورِ… بیشتر »
نظر دهید »