عاشقانه های من و کودکان عراقی!
12 آذر 1395
شبی از شبها ، هنگام توقف در یکی از موکبها برای استراحت ، طبق قراری که دوست عزیز و همراه صمیمی من با همسرشان برای صرف چای و شام تعیین نموده بودند ، از محل اسکان خواهران خارج شدیم ، اسکان برادران دقیقا کنار حسینیه خواهران بود ، هوا آن شب خیلی سرد نبود و… بیشتر »
نظر دهید »