امامزاده محمد بسطام
شیخ صدوق نقل كرده است :
كسی در خواب از پیامبر(ص) پرسید كه كدام یك از مزارهای فرزندان تو را زیارت كنم ؟ فرمود :برخی را زهر دادند و برخی را شهید كرده اند.
گفتم : با این همه پراكندگی مزارهای ایشان كدام یك را زیارت كنم ؟ فرمود : آن كه به تو نزدیك تر است ( یعنی محل تو به قبر او نزدیك تر و یا آن كه در زمین غربت مدفون است ) .1
شهر بسطام در 6 کیلومتری شمال شاهرود واقع شده و در گذشته از شهرهای مهم ایالت قومس بوده و در کتاب ها و سفرنامه های زیادی به آن اشاره شده است.
حرم امامزاده محمد(ع)(فرزند امام جعفر صادق) و آرامگاه عارف بزرگ ایرانی بایزید بسطامی باعث گسترش مجموعه تاریخی بسطام طی قرون متمادی (قرن اول تا دورۀ معاصر) شد. این مجموعه دارای بناهای تاریخی متعددی است که به دلیل ارزش معماری بالای آن در کشور، کار مرمت اصولی و اقدامات اولیه برای ثبت آن در فهرست آثار جهانی یونسکو در حال انجام است.
عالم پرهیزگار و محدث خبیر و مورخ جلیل مرحوم حاج شیخ عباس قمی درکتاب «منتهی الآمال » در شرح حال امام جعفرصادق (ع) پس ازبرشمردن فرزندان آن حضرت نوشته است :
که«عبدالله فرزند امام جعفرصادق (ع) بعد از فوت پدرش چون از بقیه برادرانش بزرگ تر بود ادعای امامت کرد»(شیخ عباس قمی 1388:818) و سپس شیخ عباس قمی از سید ضامن بن شدقم مدنی مولف کتاب «تحفه الازهار»نقل می کند که «عبدالله پسرامام جعفرصادق (ع)وفات کرد در بلدۀ بسطام و قبرش معروف است در آن جا مقابل قبر علی بن عیسی بن آدم بسطامی »(همان جا:819)
شیخ عباس در نقد مطلب مذکور می نویسد «فقیر گوید آنچه برای من نقل شده آن است که قبری که در بسطام است مقابل قبر ابویزید بسطامی ،قبر محمد پسر عبدالله مذکور است نه قبرپدرش والله العالم (همان جا:819 )
ما قبل از این که به نقد و بررسی مطلب نویسنده «منتهی الآمال» بپردازیم لازم می دانیم خلاصه ای از شرح حال عبدالله بن جعفرصادق(ع) را برای اطلاع خوانندگان بیاوریم.
شیخ مفید (متوفی413)در کتاب الارشاد در شرح حال امام صادق(ع) نوشته است «حضرت صادق ده فرزند داشت: ا-اسماعیل 2-عبدالله 3-ام فروه مادر این سه ،فاطمه دختر حسین فرزند حضرت زین العابدین (ع)بود 4-حضرت موسی 5-اسحاق 6-محمد که مادر اینان ام ولد بود 7-عباس 8-علی 9-اسماء 10-فاطمه که هرکدام از مادری بودند.اسماعیل که بزرگ ترین پسر آن حضرت بود در زمان حیات امام جعفر صادق در عریض(دره ای درنزدیکی مدینه)از دنیا رفت و در قبرستان بقیع دفن شد.»(شیخ مفید بی تا:201/2)
نوبختی (متوفی 311)و ابوالحسن اشعری (متوفی 324)و شیخ مفید در شرح حال عبدالله نوشته اند« وقتی که حضرت امام جعفر صادق(ع) رحلت کرد عبدالله که از دیگر برادرانش بزرگ تر بود ادعای امامت کرد و برای اثبات این مدعا ،بزرگ تر بودنش را استدلال می کرد و گروهی از مردم به او گرویدند و این حدیث منسوب به امام صادق(ع) را دستاویز قرار دادند که امام کسی است که در جای من نشیند ،مرا غسل داده ،کفن و دفن کند (نوبختی1353: 113و اشعری 1362 : 22 و شیخ مفید بی تا : 201/2).
درحالی که روایتی که منصب امامت را حق فرزند بزرگ تر می داند قید و شرطی نیز دارد:«الامامة تکون فی الاکبر مالم تکن به عاهة »( شیخ مفید 1380: 104/2)امامت از آن فرزند بزرگ تراست مادامی که در او آفت و کاستی نباشد و این درحالی است که منابع معتبر خبر از نارضایتی امام صادق (ع) از عبدالله و مشکل عقیدتی او می دهند.
امام صادق(ع) در حیات خودش عبدالله را فردی معرفی کرده بود که مذهب مرجئه2 و عقیدۀ فاسدی دارد و به اوخطاب کرده بود که چرا مانند برادرت [موسی]نیستی ؟به خدا سوگند که نور حقیقت را در پیشانی او می بینم .(علامه مجلسی 1403: 123/48) امام صادق در جایی دیگر عبدالله را غاصب مقام امامت خوانده بود و مرگ زود هنگام او را به حضرت موسی کاظم (ع)داده بود و از او برائت جسته بود.( اشعری 1362: 88)
در روایات معتبرآمده که حضرت موسی بن جعفر غسل و کفن و دفن و نماز بر پیکر مطهر امام صادق(ع) را انجام داد نه عبدالله ،از جمله مرحوم شیخ عباس قمی نوشته است «كلینی از امام موسی بن جعفر(ع )روایت كرده است كه گفت :پدر بزرگوار خود را كفن كردم و در دو جامه سفید مصری كه در آن ها احرام می بست و در پیراهنی كه می پوشیدو…(قمی 1388: 813)
امام صادق(ع) از بیم سران حاکم برای حفظ جان حضرت موسی بن جعفر(ع) به ویژه از دسیسه های منصور و کارگزارانش که با کنجکاوی درصدد شناختن جانشین آن حضرت بودند،جانشین شرعی خود را عمومی اعلام نکرد وگرنه برای معتمدانش از جمله :فضل بن عمرومعاذ بن کثیر و فیض بن مختار و دیگران روشن و مشخص کرده بود.
درکتاب الارشادشیخ مفید آمده است «در روایت شبیب به نقل از معاذبن کثیر آمده که گفته است:به امام جعفرصادق (ع) عرض کردم از خداوندی که به پدرت فرزندی چون ترا عطا کرد می خواهم که پیش از مرگ به تو نیز فرزندی با همان منزلت عطاکند.
فرمود این کار را کرده است .عرض کردم فدایت شوم او کیست؟به عبدصالح اشاره کرد که خوابیده بود و فرمود همین که خوابیده است و محمد بن الولید به نقل از علی بن جعفر فرزند امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: از پدرم امام صادق(ع) شنیدم که به گروهی از یاران و نزدیکانش می فرمود فرزندم موسی را امام خود بدانید که او برترین فرزندان من است و پس از من جانشینم می شود و جایم را می گیرد و بر تمامی خلق ،پس از من حجت خواهد بود(معروف حسینی 1370: 317)
نوبختی در شرح حال عبدالله نوشته است «برخی مردم عبدالله را با پرسش هایی دربارۀ حلال و حرام و نماز و زکات و دیگر چیزها آزمودند چون در نزد وی دانشی نیافتند از پذیرفتن امامت او سرباز زدند.( نوبختی 1353: 113)دراین باره در روایت هشام بن سالم اشاره به همین نکته دارد و در آن آمده است من و محمد بن النعمان(صاحب الطاق)پس از وفات امام صادق (ع) در مدینه بودیم مردم به گرد عبدالله بن جعفر جمع شده و گمان می کردند که پس از پدر،او جانشین ایشان است در حالی که مردم نزد او بودند بروی وارد شدیم و دربارۀ زکات پرسیدیم که چه مقدار باید باشد گفت :در دویست درهم پنج درهم .به او گفتیم و درصد درهم چقدر؟ گفت:دو درهم و نیم .گفتیم به خدا سوگند این چیزی است که مرجئه به آن معتقدند.
گفت: به خدا سوگند که نمی دانم مرجئه چه می گویند و هشام ادامه می دهد که سرانجام مرد سالخورده ای مرا به خانه موسی بن جعفر(ع) را هنمایی کرد (معروف حسینی 1370: 318)
از سوی دیگر امام کاظم (ع) نیز در مجلسی با انجام کرامت ،بطلان ادعای او را بر حاضران آشکار ساخت (علامه مجلسی 1425ق:342)
شیخ عباس قمی نوشته است «قطب راوندی روایت کرد از مفضل بن عمر که چون حضرت صادق (ع) وفات کرد عبدالله افطح پسر آن حضرت ادعای امامت کرد حضرت امام موسی (ع) امر فرمود هیزم بسیاری آوردند و در وسط خانه ریختند.
آنگاه کسی را نزد عبدالله فرستاد و او را طلبید.عبدالله به منزل آن حضرت آمد و در آن وقت در خدمت حضرت جماعتی از وجوه امامیه بودند همین که عبدالله نشست حضرت امر فرمود که آتش در آن هیزم ها افکندند.هیزم ها آتش گرفت و مردم سبب آن را نمی دانستند تا آن که هیزم ها تمام شد سپس حضرت برخاست و با لباسهای خود در میان آتش نشست و با مردم سخن می گفت بعد از یک ساعت از میان آتش برخاست و لباسهای خود را تکاند و بیرون آمد آنگاه به برادرش عبدالله فرمود اگر تو بعد از پدرمان امام هستی در میان آتش بنشین آن جماعت گفتند دیدیم عبدالله رنگش تغییر کرد و برخاست درحالی که ردایش بر زمین کشیده می شد و از خانه بیرون رفت (قمی 1378: 195 )
افطحیه
برای وجه تسمیه این فرقه به افطحیه یا فطحیه سه دلیل گفته شده است :
1- در برخی منابع تاریخی آمده است به گروهی از مردم که به امامت عبدالله بن جعفر گرویدند فطحیه می گویند زیرا عبدالله سر پهنی داشت یا به قول برخی دیگر چون پاهای پهن یا کجی داشت به او افطح گفته اند(،نوبختی1353: 113و اشعری1362: 22)
2- برخی از مورخان علت نامگذاری طرفداران عبدالله را وجود فردی به نام عبدالله بن فطیح یا عبدالله بن افطح در این گروه که از پیشوایان ایشان و اهل کوفه بوده است ،می دانند(شیخ مفید بی تا: 202/2و اشعری1362: 99/1و نوبختی1353: 113)
3- عده ای این فرقه را به رئیس خود كه فردی به نام عمار است منسوب می كنند و به همین دلیل به این فرقه عماریه نیز گفته شده است.
اشعری در«مقالات الاسلامیین و..» نوشته است «این گروه به سبب انتسابشان به مردی به نام عمار به عماریه نیز مشهور شده اند »( اشعری1362: 156)ظاهرا او همان عماربن موسی ساباطی است که طوسی در«اختیارمعرفه الرجال »ص253از او به نام افطح یاد
می کند(رک صابری 1383 305/2 )
ولی این نامگذاری بی دلیل و یک نوع فرقه سازی است .
همان گونه که حضرت امام صادق (ع) به موسی بن جعفر فرموده بود عبدالله بعد از پنجاه یا هفتاد روز بعد از رحلت امام جعفر صادق فوت کرد و از او فرزندی و یا فرزند ذکوری باقی نماند تا امامت را در مورد فرزندش تکرارکنند این امر موجب برگشت عده ای از معتقدان به امامت او به جانب امام کاظم(ع) شد و چون حدیثی در اختیار داشتند که می گفت: امامت پس از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دو برادر جمع نخواهد شد اما شمار اندکی ضمن پذیرش امامت امام کاظم(ع) اعتقاد خود به امامت عبدالله حفظ کرده و حدیث مذکور را در موردی جاری دانستند که امام پیشین پسری داشته باشد و چون عبدالله پسری از خود باقی نگذاشت به اعتقاد آنان امر امامت میان دو برادر (عبدالله و امام کاظم )قابل جمع و بدون مانع است( اشعری1362: 87و لطیفی 1384: 96) (شمار بسیار اندک از فطحیه از پذیرش امام کاظم خوداری کردند و توهم کردند عبدالله فرزندی به نام محمد داشته که به سوی خراسان رفته و او قائم منتظر است .( اشعری1362: 88)
دکتر محمدجواد مشکور بدون استناد به منبع تاریخی فرقۀ فطحیه را به دو دستۀ :خالص و غلاه تقسیم کرده است و نوشته است «غلاه فطحیه گویند که عبدالله را از کنیزی، پسری به نام محمد بود که او را به یمن فرستاد و او در آن جا بزرگ شد و به خراسان آمد و او امام بعد از پدرش می باشد و امام قائم منتظر است .( مشکور1368: 66)قابل ذکر است که غلات یا غالیه به کسانی گفته می شود که در حق علی بن ابی طالب و فرزندان او راه غلو رفته و به الوهیت ایشان قائل شده اند .
این جماعت در حقیقت جزء شیعه محسوب نمی شوند یا خود را به شیعه بسته یا معاندین شیعه ایشان را در عذاذ فرقه مزبور آورده اند. ( حقیقت 1385:315/1)
این عجیب ترین و غریب ترین قول به مهدویت در آن زمان است چون آنها مهدویت را به کسی نسبت دادند که در اصل وجود نداشت تا مهدی غائب شود و آن شخص از بافت خیال بود در بدو امر قول به وجود (محمد بن عبد الله الافطح) یك فرضیه فلسفى بود ، اما بعد از آن آنها داستان هایى براى آن نظریه بافتند از قبیل لقا و دیدارش این جا و آن جا و معاجزى غیبى براى او وضع و خلق كردند و از آن داستان ها نتیجه گـرفتند كه او موجود و زنده است ، به اضافۀ این، آن ها متأثر از گـروه هاى دیگـر غلات از قبیل بیانیه و جناحیه و كیسانیه و خطابیه شدند
اینک به نقد مطلب شیخ عباس قمی می پردازیم:
1- مرحوم شیخ عباس قمی باضرس قاطع ننوشته که آرامگاه محمدبن عبدالله دربسطام است. بلکه از فحوای نوشته ایشان این گونه استنباط می شود که در نقل مطلب مذکور شک و تردید داشته و خود آن را در منابع موثق ندیده و نخوانده است بلکه آن را از دیگران شنیده زیرا نوشته است «فقیر[شیخ عباس قمی ]گوید:آنچه برای من نقل شده آن است که قبری که در بسطام مقابل قبر بایزید بسطامی است قبر محمد پسر عبدالله مذکور است نه قبر پدرش والله العالم .(قمی 1378: 194)
2-همان گونه که قبلا ذکر شد اکثر منابع موثق کهن از جمله:نوبختی در«فرق الشیعه» و شهرستانی (متوفی 548 )در«الملل و النحل» و شیخ طوسی (متوفی قرن ششم ) در «اختیارمعرفه الرجال» و در «الفهرست » نوشته اند: «ازعبدالله بن جعفر فرزندی یا پسری باقی نماند».نویسنده تنها به کتب فرق اسلامی بسنده نکرد بلکه به کتب انساب معتبر مثل:«الشجره المبارکه فی الانساب»فخررازی (قرن ششم) و « التذکره فی الا نساب المطهره »از علامه نسب شناس شریف بن مهنا عبیدلی(متوفی قرن هفتم) و «کتاب الاصیلی فی انساب» ابن طقطقی (متوفی 709) و غیره مراجعه کرد و مطلب فوق به گونه ای تایید می شد.
برخی از منابع فوق مفصلا اعقاب امام جعفرصادق (ع) و فرزندانش را آورده بودند و اسمی از اعقاب عبدالله نبرده بودند که این گونه استنباط می شود که عبدالله اعقابی نداشته که در کتب مذکور بیاید و برخی نیز صریحا به این موضوع اشاره کرده بودند از جمله: ابن طقطقی که نوشته است «امام جعفرصادق (ع) چند دختر و تعدادی فرزند معقب و غیرمعقب داشت.
اولاد غیرمعقب او عبارتند از: 1-محسن 2-یحیی 3-حسن 4- جعفر 5-عباس 6-عبدالله افطح
و اولاد معقب او عبارتنداز: 1-موسی کاظم(ع) 2-محمدمامون 3-اسماعیل اعرج 4-علی عریضی 5-اسحاق موتمن(ابن طقطقی 1418: 150)
ضامن بن شدقم (متوفی قرن دهم )نویسنده« تحفه الازهار» نیز به همۀ اعقاب فرزندان امام جعفرصادق (ع)تحت عناوینی چون اصل ،سبط ،دوحه ،غصن ،قضیب و غیره اشاره کرده است ولی چون عبدالله فرزندی نداشته نامی از آن ها نبرده است(ضامن بن شدقم 1378: 55) و عجیب است شیخ عباس قمی به این مطلب توجه نکرده است .
آرامگاه و مرقد مطهری که در مجموعۀ تاریخی شهر بسطام وجود دارد متعلق به محمدبن جعفر فرزند امام جعفرصادق (ع) است که برخی منابع کهن آن را تایید می کنند از جمله:
1-در کتاب «دستورالجمهورفی مناقب سلطان العارفین ابویزیدطیفور»که احمد بن حسین بن شیخ خرقانی( یکی از نوادگان ابوالحسن خرقانی) آن را در قرن هشتم و به زبان فارسی نوشته است آمده : «قبر بایزید در کنار قبر محمد بن جعفر صادق(ع) است اولجایتو ،سلطان مغول در 700هجری به خواهش شیخ رضی الدین ،یکی از احفاد بایزید،قبه ای بر تربت این محمد بن جعفر بنا نهاد و خانقاهی در جوار آن ساخت(ابن خرقانی 1388 : 363 ) قاضی نورالله شوشتری (متوفی قرن دهم ویازدهم )همین مطلب را در کتاب «مجالس المومنین» این گونه آورده است: «دراوایل سنۀ سبعمائه پادشاه اسلام الجایتو مریدشیخ رضی الدین بسطامی که از اولاد شیخ ابویزید بود و از دست او خرقه پوشید و به التماس او بنیاد قبه بر سر تربت محمد بن جعفر صادق نهاد و خانقاهی در جوار مزار سلطان العارفین جهت زائران و مسافران بنا فرمود.»(شوشتری 1356: 22/2)
2- ابن بطوطه (703ه.ق-779)عالم و جهان گرد مشهور مراکشی که به بسطام سفر کرده است نوشته است « از نیشابور به بسطام رفتم شیخ عارف بایزید بسطامی منسوب به این شهر است و مزارش نیز در آن جاست قبر شیخ با قبر یکی از اولاد امام جعفر(ع) زیر یک قبه است.»(ابن بطوطه 1363 : 443/1)این نکته قابل تامل است.واقعا این گونه بوده ؟یا ابن بطوطه اشتباه کرده است؟
3- سید جعفر آل بحر العلوم طباطبایی در کتاب« تحفه العالم»پس از شرح حال محمدبن جعفرصادق(ع) نوشته است «به خراسان آمد و قبر او در بسطام است»
علامه مجلسی نوشتۀ طباطبایی را در بحارالانوار نقل و اقتباس کرده است (مجلسی 1403: 300/48)
4-مصحح دو کتاب «الاصیلی …» و «لباب الانساب »که خود محققی دانشمند و نسب شناس است نوشته «مرقد محمد بن جعفر صادق در بسطام است »(ابن طقطقی 1408: 207)
دکتر محمد جواد مشکور در توضیح کلمۀ افطح در پاورقی کتاب «فرق الشیعه» نوشته است «شیخ مفید گوید قبر او در شهر بسطام است (مشکور1353: 112) با مراجعه به کتاب «الارشاد» درمی یابیم که چند جمله از شیخ مفید بوده ولی بقیه توضیحات دکتر مشکور است که بدون ذکر منبع موثق آمده است که بهتر بود جملات شیخ مفید در گیومه می آمد و دکتر مشکور همین مطلب را در کتاب «فرهنگ فرق اسلامی» نوشته است .(مشکور1368: 66) عمادزاده نویسندۀ «کتاب زندگانی حضرت امام صادق (ع)» پس از شرح حال عبدالله بن جعفر(افطح) هم مطلب نویسندۀ« تحفه الازهار» را که معتقداست عبدالله در بسطام دفن است، آورده هم مطلب شیخ عباس قمی را ،سپس بدون تحقیق و استناد به منبع موثقی نوشته است «شاید پسر و پدر در همان مقبره باشند» (عمادزاده بی تا: 56)
خوانندگان گرامی برای اطلاع بیشتر می توانند به کتاب «ستاره ای برکرانه خاک» این جانب مراجعه کنند.
*این مقاله در روز سه شنبه 30خردادماه 1391 در هفته نامه کویر دامغان چاپ شده است
یادداشت ها
1- معارف رضویه ، حسن مظفری معارف ، نشرصحافیان ، 1344، ص 123
2- فرقه ای که معتقد بودند اموری را که بر آنان مشتبه بوده یا مدعی اند که نمی توانند دربارۀ آن قضاوت صریحی داشته باشند به روز قیامت واگذار می کنند تا خداوند دربارۀ آن امور تصمیم بگیرد
حسن بن محمدبن حنفیه بنیانگذار این فرقه بود.رک (جعفریان 1371: 32)
مشخصات منابع
-ابن بطوطه ،(1362)سفرنامه ،ترجمۀ دکتر محمدعلی موحد،بنگاه ترجمه و نشر کتاب
ابن خرقانی،(1388)دستورالجمهور،تصحیح ایرج افشارومحمدتقی دانش پژوه،تهران ،میراث مكتوب
-ابن طقطقی ،صفی الدین تاج الدین علی ( 1418ق) ،الاصیلی فی انساب الطالبیین ، به کوشش سیدمهدی رجایی،انتشارات کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی
-ابن فندق ، ابوالحسن علی بن قاسم بیهقی ، (1410ق) لباب الانساب ، انتشارات کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی،
-اربلی ، علی بن حسین ،کشف الغمه ،(بی تا)علی بن ، زواریی ،نشرادب حوزه
-اشعری ،ابوالحسن ،(1362)مقالات اسلامیین واختلاف المصلین ،ترجمۀ محسن مویدی،امیرکبیر
-جعفریان ،رسول(1371) مرجئه ،تاریخ واندیشه ، ،نشرخرم بهار
حسینی ،محمدرضا(1389)محدث ربانی،نشركنكره محدث قمی ،تهران
-حسینی مدنی، ضامن بن شدقم ، (1378)تحفه الازهاروزلال الانهار، ،تحقیق وتعلیق کامل سلمان جبوری ،نشرمیراث مکتوب
-حقیقت ، عبدالرفیع ، (1385)تاریخ جنبش های مذهبی درایران ، ،انتشارات کومش ،چاپ دوم
-سهلگی ،ابوالفضل(1384)، دفترروشنایی،ترجمۀ ،دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی ،سخن ،
-شیخ مفید، ( بی تا )الارشاد ، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیۀ اسلامیه
-شهرستانی ،محمدبن عبدالکریم،(1967م) الملل والنحل ، ،تحقیق محمدسیدگیلانی ،شرکت مکتبه المطبعه وپسران
- شهرستانی، محمدبن عبدالکریم (بی تا)الملل والنحل ، ،ترجمۀ افضل الدین صدرترکه اصفهانی ،تصحیح سیدمحمدرضا جلالی نایینی ،چاپخانۀ علمی
- شیخ مفید ،(1380)مجالس (الفصول المختاره من العیون والمحاسن )، ،ترجمۀ محقق خوانساری ،تصحیح خانبابا مشار،تهران
- صابری ،حسین (1383)تاریخ فرق اسلامی ،انتشارات سمت ،پاییز
- عبیدلی، شرف الدین محمدبن مهنا (1421ق) تذکره فی انساب المطهره ، ،تحقیق سیدمهدی رجایی ، انتشارات کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی
- علامه مجلسی ،(1423ق) بحارالانوار، ،ترجمۀ محمدجوادنجفی ،جلد11،کتابفروشی اسلامیه
- عمادزاده (بی تا)زندگی معلم کبیرحضرت امام جعفرصادق (ع)، انتشارات گنجینه
- قمی ، شیخ عباس1388 منتهی الآمال ، چاپ دوم باویرایش جدید انتشارات :پیام عدالت
-لطیفی،رحیم 1384،فصلنامه كلام اسلامی ،سال چهاردهم،شماره 54تابستان
-مشکور،محمدجواد1368 ،فرهنگ فرق اسلامی ، دکتر،بنیادپژوهش های آستان قدس رضوی
- معروف حسینی ،هاشم 1370زندگی دوازده امام ، ،ترجمۀ محمدرخشنده ،امیرکبیر،
میرآقایی، سیدهادی1385،ستاره ای برکرانه خاک ، مشهد،رستاخیزاندیشه
- نوبختی ،1353ترجمۀ فرق الشیعه ، ،دکترمحمدجوادمشكور،انتشارات بنیادفرهنگ ایران
با تشکر از پژوهشگر گرامی آقای سیدهادی میرآقایی
برگرفته از سایت bastamefarda.ir