بس حلقه زدم
19 دی 1395
هرگز نبود شهد که بر وی مگسی نیست
یا گلبن سوری که برآن خار و خسی نیست
بس حلقه زدم بر درو حرفی نشنیدم
من هیچ کسم یا که درین خانه کسی نیست
یاران همه رفتند و منم خسته و ره تار
آوخ که درین قافله بانک جرسی نیست
هر کس که تو بینی به جهانش هوسی نیست
غیر از تو مرا در همه عالم هوسی نیست
کوتاه مرا دست و تو بس شاخ بلندی دانم
که به دامان توام دست رسی نیست
بیدل ز پی حشمت و جاهست برین در
کز دوست به جز دوستیش ملتمسی نیست1
مولایم ، یا صاحب الزمان ؛
اگر حجاب ظهور شما منم
خدا کند که بمیرم
چرا نمی آیی؟!!!!!
1.بیدل دهلوی