حتما بخوونید!!
10 شهریور 1393
روزی مرگ به سراغ مردی رفت و گفت: امروز آخرین روز توست.
مرد: اما من آماده نیستم!
مرگ: امروز اسم تو اولین نفر در لیست من است…
مرد: خب، پس بیا بنشین تا قبل از رفتن با هم چای بخوریم.
مرگ: حتماً.
مرد به مرگ چای داد و در چای او چند قرص خواب آور ریخت….
مرگ چای را خورد و به خواب عمیقی فرو رفت….
مرد لیست او را برداشت و اسم خودش را از اول لیست حذف کرد و در آخر لیست قرار داد.
هنگامی که مرگ بیدار شد گفت: تو امروز با من خیلی مهربان بودی ، برای جبران مهربانی تو امروز کارم را از آخر لیست آغاز می کنم!
بعضی از چیزها در سرنوشت تو نوشته شده اند، مهم نیست چقدر سخت برای تغییر آنها تلاش کنی، اما هرگز تغییر نخواهند کرد.