حکایت شماره سه های زندگی !
اونموقع ها که دبیرستان بودیم و سال دوم برای درس فیزیک یکی از بهترین دبیرهای شهر رو برامون انتخاب کرده بودن تا پایمون تقویت شه و واسه کنکور آماده بشیم ، دبیرمون که در کل شهر سرشناس و مشهور بودن ، شیوه جدیدی برای تدریس داشتند و هر جلسه قبل از شروع کلاس یک شماره از روی لیست دفتر به قول خودشان انتخابی !! صدا می کردن پایین کلاس و پای تخته برای پاسخگویی به سوال ایشان از جلسات گذشته ، در حد فقط یک سوال !
اولین عددی که معلم پای تخته فراخواندند شماره سه بود …..
جالب بود جلسات اول حدودا هفت جلسه یک هفته در میان ایشان می گفتن : خب بذار ببینیم چه عددی رو صدا بزنیم امروز ، پس از کمی تأمل … شماره سه بیاد !!!!
دو جلسه اول گفتیم خب حتما فراموش کردن ، اما به جلسه چهارم که رسید بچه ها و شماره سه معترض شدند !!!
حالا همون شماره سه از طرف دبیر فیزیک پدر یا مادرش خواسته شدن تا به مدرسه بیایند برای بررسی وضعیت درسی فرزندشان ….
مادر در مدرسه حضور پیدا کرد و دبیر فیزیک اظهار داشته ، ببخشید کدوم دانش آموز هستند دخترخانم شما ؟!!!! ( تعجب !!! شاخ !!!! )
دختر در دفتر حضور پیدا می کند و می گوید منم دیگه شماره سه !!!!
حالا این حکایت در زندگی روزمره دیده می شود ، شماره سه ای که همیشه انتخاب می شود برای امتحان ، اما به هنگام تأیید فراموش می شود !!!