خاتون شهر
خاتون شهر حضرت معصومه خاتون شهر آینه هایی بزرگوار زهرای شهر یثرب مایی بزرگوار چشم ملك ندیده دمی سایه ی تو را ناموس بارگاه خدایی بزرگوار این قوم را به راه حقیقت كشانده ای موسای بی عباوعصایی بزرگوار بر شانه های باد،جحاز تو حمل شد فرمانروای ملك صبایی بزرگوار گم كرده ایم كعبه ی حاجات و آمدیم نزد شما كه قبله نمایی بزرگوار من گریه می كنم كه نگاهی كنی مرا آری همیشه عقده گشایی بزرگوار حضرت معصومه باران رحمت ازلی سهم مان شده بی شك دلیل فیض شمایی بزرگوار بانوی مهربان كدامین قبیله ای ؟ امشب بگو كه اهل كجایی بزرگوار خلقت شبیه پیر كریم عشیره است الحق ز نسل شیر خدایی بزرگوار فهمیدم از شلوغی صحن و سرای تان هر لحظه مامن فقرایی بزرگوار فرقی نمی كند چقدر نذر می كنند!؟ باب المراد شاه و گدایی بزرگوار اینجا مریض ها همگی خضر می شوند سرچشمه ی حیات و بقایی بزرگوار از لحن گریه كردن زوار واضح است در قم،بقیع اهل بكایی بزرگوار یادت نمی رود چه قراری گذاشتیم؟ محشر دم بهشت بیایی بزرگوار