خدایا کمی صبر کن
خــدايــــــــــا . . . .
مي دانم اين روزها از دستم خسته اي
کمي صبر کن خوب مي شوم…
بگذار باران بزند
دلم بگيرد
مي روم زير آسمانت
دستهايم را مي سپارم به دستت
سرم را مي گيرم به سمتت
قلبم مالِ تو
اشک هايم که جاري شود
مي شوم هماني که دوست داري
پاک
استوار
اميدوار
بگذار باران بزند
در طلب عافیت/فرازی از دعای صحیفه سجادیه
ای خداوند، مرا و ذریه مرا از شیطان رجیم در پناه خود دار
و از آسیب هر گزنده زهر دارنده و هر بیم و هراس و بلا و چشم زخم،
و از شر هر شیطان سرکش در امان دار .
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و هر کس را که با نیتی پلید آهنگ من کند، از من بازگردان
و مکر او از من دور دار و آسیبش از من دفع فرمای و نیرنگش را بر سر او زن.
صحیفه سجادیه ، دعای 23
خدا جون
خـــ♥️ــدایا
آنـــقدر به مـــن ظــرفیت بـــــده
نـــعمتهـایـی را کــه از روی
بــــخشندگی ات به مـــن دادی
به پــــای لـــیاقت خــــودم نـــنویسم
شبتون پر از آرامش
شبتون پر از نور خدا
خـــــدایا :
پنجره های قلبم را خـالصانه و عـاشقانه
به سویت باز می کنم …
تا نســـــیم رحمتت بر آن بوزد …
و نوری از عـــــشق تو به قلبم
به ارمغان آورد …
لحظه هاتون خدایی
نمازشب به آدم اسم می دهد
یک وقت می شود که در عالم ملکوت “سُمّی متهجّداً” ، متهجد نامیده می شود. این زن همان است که شب را بیدار بوده، این مرد آن است که شب بیدار بوده
اگر بتواند این چنین اسمی در عالم ملکوت پیدا کند، معلوم است که همه ی گرفتاری هایش رفع می شود،
به این جا می رسد که ملائکه برای رفع مشکلاتش به او کمک می کنند و این خود مراتبی دارد؛
یک وقت بدون این که مَلِکی را ببیند ملائکه کمک کارش هستند، گرفتاریش را رفع می کنند؛
یک وقت قدری پایین تر است، به او الهام می کنند، یعنی در هر گرفتاری الهام دارد.
آیتالله حسین مظاهری
“جهاد با نفس” سلسله مباحث اخلاقی آیت الله حسین مظاهری، گفتار ۱۸، ص ۳۴۴ و ۳۴۵
چرا رنج می بریم
شخصى به فردى معترض بود كه چرا در اين دنيا اين قدر تلخى مى بينيم؟ گفت: چرا دواى تلخ را مى خورى؟ گفت: براى اينكه خوب شوم. او گفت: خدا هم مي خواهد با تحمل اين تلخى ها، تو خوب شوى!
منبع : نکته های ناب اخلاقی، ص19، كتابخانه تخصصی صاحب الزمان (عج) (مسجد جمکران)
خدایا
به امید آمده ام ، خانه خرابم نکنی..
همه کردند جوابم، تو جوابم نکنی..
بارها آمده ام ، باز مرا بخشیدی..
با کلام ” برو ” ، این بار خطابم نکنی..
به گمان دگران ، بنده ی خوبی هستم..
پیش چشم همه عاری ز نقابم نکنی..
گر قرار است بسوزم، بزن آتش اما..
جلوی مردم این شهر عذابم نکنی…
همه جا هستی و من از همه جا بی خبرم
همه جا هستی و من از همه جا بی خبرم
زیر باران ، روی یک شاخه گل سرخ
در کنار غم و اندوه دلی
یا میان خوشی و بی دردی
همه جا هستی و من از همه جا بی خبرم
در کنار غزلی از حافظ
در میان گریه
در پس نومیدی
همه جا هستی و من ازهمه جا بی خبرم
در کنار همه باورها
یا میان هر چه ناباوری و تردید است
پس یک خاطره تلخ
بعد از اندوه جدایی
بعد دل بستن و بگسستن و دلگیرشدن
همه جا هستی و من از همه جا بی خبرم
تو خودت اصل حضوری
درک من محدود است
همه جا هستی و من از همه جا بی خبرم
یاری ام کن بتوانم
خط بطلان بکشم
و مددهای تورا
از دل و جان حس بکنم …( شاعر ناشناس - برگرفته از مجله موفقیت بهار 86)
يا اِلـهى وَ سَيِّدِي وَ مَوْلايَ وَ رَبّي
صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ
(فرازی از دعای کمیل)
چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد ؟!!!!
خدا بیشتر از آنچه قصه ها می گویند ،
مهربان است .
خدا بیشتر از آنچه مادربزرگ ها می گویند ؛
بخشنده است .
خدا ، بیشتر از آن چه می گویند است !
میلاد تهرانی
حال دل با تو گفتنم هوس است
متی ترانا و نراک ( دعای ندبه - مفاتیح الجنان )
کی می شود تو ما را و ما تو را ببینیم
مولای من ؛
حال ما خوبست ، اما شما باور نکن
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد ( گلستان سعدی )
من گم شده ام
اشک می ریزم
بیا پیدایم کن …
یَا مُونِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی یَا صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی ( دعای جوشن کبیر )
ای همدم من هنگام ترس و وحشت ، ای رفیق من در غربتم…
خوب بودن هدف نیست
اگر گفته اند خوب بودن
و اخلاق خوب داشتن مهم است به این دلیل نبوده ک خوب بودن هدف است،
بلکه خوب بودن مقدمه کشف رابطه ی توست با خدا
سالها پیش یک روز به همراه بچه کوچکم از خانه بیرون آمدیم.
چون این بچه مدتی بود بیرون نیامده بود، انگار همه چیز برایش تازگی داشت و مشغول تماشای اطراف بود
و در همین حال دست خودش را در هوا می چرخاند تا دست مرا بگیرد
چون همه چیز برایش تازگی داشت نمی خواست چشم از آنها بردارد
ولی دستش را هم مدام بدنبال دست من می چرخاند تا طبق معمول دست مرا بگیرد.
کمی دستم را عقب کشیدم ببینم چه کار می کند !!!
بعد از مدتی با کمی نگرانی برگشت نگاه کرد و جای دستم را پیدا کرد و دستش را به دستم رساند و دوباره مشغول تماشا شد.
در آن لحظه خیلی از خدا خجالت کشیدم.
گفتم:
من که وابستگی و احتیاجاتم به خدا از این بچه خیلی بیشتر است.
ای کاش من هم هر روز صبح که از خانه بیرون می آمدم
دیدم را می گرداندم تا دستم را به خدا بدهم،
بعد مشغول تماشا بشوم !
استاد پناهیان
و خدایی که در این نزدیکی است ...
خدایا ؛
داده هایت را ، نداده هایت را و گرفته هایت را شکر
که ؛
داده هایت ، رحمت
نداده هایت ، حکمت
و گرفته هایت ، آزمایش است
الهی و ربی من لی غیرک (دعای کمیل - مفاتیح الجنان)
إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَنَا أَنَا وَ كَيْفَ أَقْطَعُ رَجَائِي مِنْكَ وَ أَنْتَ أَنْتَ (دعای مقاتل بن سلیمان - مفاتیح الجنان)
خدايا چگونه تو را بخوانم و حال آنكه من منم،
و چگونه اميدم را از تو قطع كنم و حال آنكه تو تويى