سطر اول زندگی
هر صبح ، پلک هایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
سطر اول این است :
خدا همیشه با ماست …
پس بخوانش با لبخند
صبح جمعه تون پر خیر و برکت
چشمانمان روشن به جمال مهدی فاطمه (سلام الله علیها) ، انشاالله
محبت خدا
رسول اکرم در دعایی می فرمایند:
“خدا محبت خودت و محبانت
و عملی که ما را به محبتت می رساند به ما عطا فرما
و محبتت را از خودم و خانواده ام و از آب خنک نزد من محبوبتر قرار بده”
این محبت در حد عالی به خدا را باید از خود خدا بگیریم و آن را تقویت کنیم که یک هدیه ویژه الهی است
در روایات هست که دل دست خداست
بیایید مثل پیامبر اکرم از خدا گدایی کنیم که خدایا محبت خودت را در دل ما بینداز،چون دل دست خداست،
در آن آیه قرآن هم که “ولکن الله حبب الیکم الایمان”
در روایت این هدیه ویژه الهی است که برخی از دل ها را می پسندد و ایمان را نزدشان محبوب و کفر و فسوق و عصیان را منفور قرار می دهد؛
پاداش مبهم
خداوند پاداش چه عملی را مبهم قرار داده است !
خداوند در قرآن کریم در دو مورد پاداش عمل را مبهم قرار داده که یکی از آنها در مورد پاداش نماز شب است .
« فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ »
هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمی که مایه روشنی چشم هاست برای آنها نهفته شده ، این پاداش کارهایی است که انجام می دادند !
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
1- سوره سجده ، آیه 17
برخی ویژگیهای دینداران
احساس خوش بینی و رضایت
مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی
ایجاد امیدواری
مسئولیت پذیری
نشاط و حرکت
یا قاضی الحاجات
پادشاهی درویشی را به زندان انداخت
نیمه شب خواب دید که بیگناه است! پس او را آزاد کرد
پادشاه گفت: حاجتی بخواه
درویش گفت: وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار می کند تا مرا از بند رها کنی نامردی ست که از دیگری حاجت بخواهم!
تقدیم به تو که همیشه هستی
تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کامِ جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوقِ صد جوانه با من است
یادِ دلنشینت ای امیدِ جان
هر کجا رُوم روانه با من است
هر کسش گرفته دامنِ نیاز
نازِ چشمش این میانه با من است
چشمه امید
وقتی چشم امیدتان به خدا باشد
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید
جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هرکه را باشد توکل کار او دشوار نیست
یادت نره!
هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد
چون گداییست که حاجت ز گدا می طلبد
خدا
تکیه اش بر دیوار و با تنهاییش سر می کرد، دلش خیلی گرفته بود و تنهایی امانش نمیداد. طاقتش تمام شد و شروع به بد گفتن از خدا کرد، آنقدر گله کرد و بد گفت که خستگی وجودش را فرا گرفت انگار باید در تنهایی خود می سوخت و می ساخت. سر بر زانوهایش گذاشت و دل به تنهاییش سپرد. احساس اینکه هیچکس دردش را نمی فهمد سخت آزارش می داد و در ذهنش حرفهایش را مرور می کرد در میان این افکار، ناگهان! گرمی دستانی را بر شانه هایش حس کرد که با لطافت و مهربانی صدایش می زد: ای عزیزترینم از چه دردمندی؟ و از چه دلت گرفته ؟! مهربانم بگو، هر آنچه را که بر دلت سنگینی می کند بگو.. صدایش خیلی آشنا بود گویی که بارها این صدا را شنیده است، نگاهش را به نگاهش گره زد، باورش نمی شد، انگار تمام عمر در کنارش بود و تمام عمر، او بود که دردهایش را تسکین میداد.. بغض امانش را بریده بود، دگر طاقت نیاورد، سر بر شانه هایش انداخت و تا می توانست گریه کرد و در آغوش گرمش آرام گرفت. گذشت… انگار زندگی جدیدی را آغاز کرده و دوباره امید و نشاط در زندگیش جاری شده. زندگی را آغاز کرد و فراموش کرد آنکه را که همیشه فراموش می کرد. و خدا در حالی که خیسی اشکها را بر شانه هایش حس می کرد همچنان به او لبخند میزد.
معلم
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد:
سارا …
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ … معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟!
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم! دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد… بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم… مادرم مریضه… اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن… اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد…
اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه… اونوقت… اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم… اونوقت قول می دم مشقامو … معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا … و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد..
(قدر زندگیه خودمان را بدانیم)
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ♥♥♥♥♥
الو … الو…
سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟