خوشمزه ترین سوپ شیر دنیا
بعضی لحظات زندگی خیلی عجیب گره می خورن به خاطرات شیرین در گذشته و اصلا نمیشه از هم جداشون کرد ! و تداعی اون لحظه و اینکه غیر قابل برگشته غم انگیزه و آدمو محزون می کنه !
عمو جونم امروز دچار این لحظات شده بودن و من رو هم دچارش کردن !!!!
خان عمو مهمون شهر و خونه کوچیک ما بودن ، شب قرار بود همگی خونه پدربزرگ عزیزم دورهم باشیم به بهانه صرف شام ، مادربزرگ مهربان من سالهاست در بین ما نیستند ، خونه پدربزرگم از این خونه قدیمیهای باصفاست ، که یک حیاط بزرگ وسط ساختمونه و دور تا دور حیاط اتاق های متعدد و تو در تو ، تو حیاط حوض هست و گوشه اون آب انبار (که البته هر دوتاشون خشک هستن) ، چهارتا باغچه تو چهار گوشه حیاط هستن که الان بی بر و بار هستن ولی قدیما کلی درخت درهم پیچیده شده ، داشت که وقتی غروبِ تابستون می شد ما بچه ها جرات اینو نداشتیم از کنار بزرگترا جُم بخوریم ، چون می ترسیدیم هر لحظه از لابلای درختای تاریک گوشه و اطراف حیاط موجود ساختگی و مخوفِ توصیفی مادرجون به نام “ننه حسن” بیاد بیرون و مارو بُخوره !!!!
با اینکه ما همه بچه ها می دونستیم ننه حسنی وجود نداره ولی مادرجون چنان روایتگری بود که ما اونو (ننه حسن) را باور کرده بودیم .
حالا من و عمو جانم در این حیاط خالی از درخت و سکنه ، در یک ظهر دل انگیز بهاری ، لب حوض آبی رنگ پریده و خالی از آب نشسته بودیم و با مرور خاطرات ، چای خوش عطر و خوش رنگی را نوشیدیم و بعد اون به یاد مادربزرگ مهربانم که جای خالیش همیشه احساس می شه ، به کمک عمو جانم که سرآشپز زبردست و ماهری هستند سوپ شیر پختیم و شب به یادشان بین اقوام تقسیم کردیم ، البته ناگفته نماند که وظیفه خطیر من در پختن این سوپ تنها پوست و ریز نمودن ، پیازها بود که در کنار مرور خاطرات اشک مرا دو چندان کرد !!
و جاتون خالی این سوپ شیر خوشمزه ترین سوپ شیر دنیا شد برای من ، سوپی با طعم زیبای خاطرات خانه مادربزرگ …