طعم روزهای انتظار
وقتی پای صحبتهاشون می شینی نمی دونی واقعاً چه حسی در درونت شکل می گیره!!
عشق، نگرانی، ترحم ، دوست داشتن ، غم یا…. یهو متوجه می شی اشکات سرازیر شدن
چه سخت گذشت:
وقتی سالها عزیزانت رو ندیدی و اومدی و دیگه نبودن
بزرگ شدن میوه دلت رو شاهد نبودی
سخت است بودن ولی دیده نشدن
سخت است انتظار و چشم به راهی
سخت است سال ها با یک عکس حرف زدن …..
زیباست و شیرین:
حفظ منافع کشورت
بوسیدن روی مادرت
در آغوش کشیدن فرزندانت
استشمام بوی وطنت
انشالله بتوانیم حق شما و فرزندانتان را ادا نماییم.
کلام عمیق
شهید دکتر مصطفی چمران:
« می گویند «تقوا» از «تخصص» لازم تر است ، آنرا می پذیرم .
امام من می گویم؛ آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقوا ست. »
چاه ماست!!!
از ميان خصلتهاي برجستهي برادران آزاده ميتوان به زرنگي، هوش و فراست آنها اشاره كرد كه در عمليات جنگي و يا در اسارت به هنگام بازجويي، با توجه به سادگي و كوته نظري نيروهاي عراقي، از اين خصلتها حداكثر استفاده را ميكردند و در بسياري از موارد نيز موفق بودند. يك نمونه از اين موارد مربوط به بازجويي يكي از برادران آزاده در اردوگاه موصل بود. عراقيها از او خواستند تا اطلاعات و موقعيتهاي مناطق استراتژيك و مهم ايران را در استان خوزستان به آنها نشان دهد. آن برادر آزاده نيز خيلي جدي به عراقيها گفت كه در مورد استان خوزستان چيزي نميداند،
ولي در شهرستان بهبهان منطقهاي را ميشناسد كه در آنجا يك چاه ماست خيلي بزرگ و در نوع خود بينظير وجو دارد كه از آن ماست به بيرون فوران ميكند. نقطهاي را هم روي نقشه به آنها نشان داد و گفت:«محل آن دقيقاً اينجاست! عراقيها كه اين ادعاي او را كاملاً باور كرده و خوشحال بودند از اينكه موقعيت جغرافيايي منطقهي مهمي را به اين سادگي به دست آوردهاند، او را تشويق كردند تا ساير نقاط مهم و حياتي را هم كه ميشناسند به آنها نشان بدهد!!!
درود بر دلاوران سرزمینمان
وطنم پاره تنم
درود بر شهیدان
جان بر کفان و دلیران هشت سال دفاع مقدس که نگذاشتند ذره ای از خاک کشور عزیزمان در دست اجنبی بیفتد
سالروز فتح خرمشهر مبارک
شهدای عزیزمان را یاد کنید با ذکر صلوات
خودتون قضاوت کنید!
جنگ جنگ تا پیروزی...
جنگ سیاسی امروز از بین بردن یاد شهداست، وقتی نسل های جدید رشادت ها و دلاوری های شهدای عزیزمان را نداندد و یا سعی بر فراموشی آن در یاد گذشته ها که حتی شاهد بودند نیز بشود و ما تماشاگر باشیم و هیچ تلاشی برای جلوگیری این فتنه نداشته باشیم یاری رسان دشمن شده ایم بی آنکه متوجه شویم!
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست…
یاد کردن شهدا: با عکس، خاطره ، بروشور ، اجلاسیه و گوشه هایی از وصیت نامه گرانبهایشان و …
همینکه نسل جدید وقتی در خیابان ها قدم می زنند حتی یک نگاه گذری و کوچک با عکس شهدا داشته باشند کافی ست برای اینکه بدانند آزادی و امنیت امروز که اگر برای لحظه ای کوچک ذره ای از آن با مخاطره مواجه شود چه دلشوره و نگرانی به دنبال خواهد داشت، با گذشتن این بزرگواران از خیلی مواردی که برای جوان نسل امروز لذت و تفریح و حق محسوب می شود به دست آمده است….این معنای واقعی بیداری ست ….نگذاریم ذهن فرزندانمان که آینده سازان و نگهبانان این مرز و بوم خواهند بود با نیرنگ های دشمنان به نابودی دنیوی و اخروی کشیده شود….
این آگاهی از سمت پدران و مادران آگاه و بصیر میهن عزیزمان نشأت می گیرد، هرکس به اندازه تکلیف خود؛ من وبلاگ نویس با مطالب وبلاگم، شمای مادر با برنامه های سازنده، مفید، سالم و اسلامی تفریحی برای فرزندت، شمای همسر با برخورد صحیح اسلامی و اخلاقی با همسرت و فرزندت……
آگاه باشیم توطئه دشمن این روزها در خانواده هایی که نتوانست با سم مهلک ماهواره وارد شود با شکلات تلخ آندرویید با ظاهری متجدد و شیک وارد شده است!
آگاهی و به روز بودن بیشتر از بچه ها برای اولیاء مورد نیاز است، اما قبول کنیم کودکی که تفریح سالم و سرگرم کننده و البته صدر درصد فیزیکی داشته باشد کمتر به سمت تفریحات رایانه ای و آندروییدی کشیده می شود، کودکی که رنج تنهایی بعد فراغت از مدرسه را نداشته باشد و بداند یک دوست و همبازی شاد همواره در خانه دارد هرگز تنهایی خود را در فضای مجازی نمی گذراند.
امروز فضای مجازی تنهایی ها را پر می کند و مانند اعتیاد در ذهن رسوخ می کند و تمامی آن را پر میکند تا جایی برای ارزش های زیبا نماند.
پیام شهید
ما افتادیم تا شما بلندتر بایستید، پس بنگرید کجا ایستاده اید، ای رفیق….
السلام علیکم ایها الشهداء الصدیقین
پیام شهید:
بالاترین سقوط افتادن از چشم خداست.
جنگ واقعی
زمان خودسازی و زمان آزمایش و امتحان واقعی در آن جنگ است.
مکه برای تو فکه برای من
بابسم الرب الشهدا دفتر دل وامی کنم شبیه اروند میشم وبازم بهونه می گیرم
اری بازهم بهانه قدم گاه هایی رامی گیرم که خاک از قدم گذاشتن این چنین فرشتگانی به خودافتخار کرده اری زمین چه قدر می تواند خوش اقبال باشد که قدم گاه کسانی باشد که مدتی منت برسرش گذاشت وپا روی ان گذاشت انهایی که بوی بهشتشان از فرسنگ ها دورتر پیدا بود اری همان ها که وقتی سخن از یار می شد سرمست وعاشق به سوی کربلای ایران رهسپار می شدند کربلایی که حماسه ای دگر آفرید ونشان داد که فرزندان حیدرکرار دوباره درمیدان نبرد حق علیه باطل ایستاده اند مثل انها یی نیستند که فرار رابه ایستادن ترجیح داده اند انها مردانی از سوی عرش هستند که فقط برای این امده اند که بگویند می شود فرشتگان هم پا برروی زمین بگذارند انها امده بودند که بگویند ما درهنگام پرواز مان نیاز به هیچ چیز نداریم ما برای پرواز نیاز به دوبال داریم بالی از جنس نور ,نوری که از جانب بهشت می اید وقتی پا درمناطق عملیاتی جنوب می گذاری می بینی که چرا می گویم بهشت .
انجا بهشت گمشده ای است که میوه های ان به ثمررسیدند میوه هایی از جنس شهید مصطفی احمدی روشن وشهید رضایی نژاد وایندگانی که سرمایه های این کشور وملت هستند کم نیستند کسانی که ثمره این خون ها هستند بوده اند اما اکنون دربین ما نیستند ولی باجستجویی درخانه دلمان می بینیم به جد می بینیم که انها دردل ما هستند کسانی همه ی آرزویشان باز شدن معبری سوی کربلا بود انهایی که مردانگی وغیرت وناموس را از قمر بنی هاشم عباس پسر حیدر کرار یادگرفته بودند انها مردان کمی نیستند انها درس پس داده مکتب عشق اند .
درسراپرده خوزستان که می روی از هرکس که بپرسی فکه می گویند نمی دانیم کجاست می گویند ما دراینجا مکه داریم ایا به دنبال مکه می گردی به دنبال این حرف رفتم از همه پرسیدم مکه کجاست؟
همه باهم می گویند مکه ما خونین است جای قدم گاه مردانی است که تو وارث دار انها هستی انهایی که قلم خود رابرزمین گذاشتند وتو همکنون قلم انها رابلند کرده ای اری مکه ما جایی است که سید شهیدان اهل قلم درانجا بال وپر گشود سعی کردیم تا جلوی پروازش رابگیریم نمی شد انگار وقت ان رسیده بود که بیرق قلم را از دستانش پایین بیاورد وبه شما بسپارد حال عجیبی داشتم می خواستم هرچه سریعتر به معراج گاه مردی برسم که قلمش برنده تر از سلاحش بود مردی که ساختار زندگی اش یک چیز بود ای شهدا شرمنده ایم شرمنده ایم که نتوانستم به سوی شما بال وپر بزنم حال به سوی شما می ایم این مرد را باید از روایت های شیرینش شناخت از ان فیلم ها یی که انگار بهشت از عرش به فرش امده واماده شده است تا او ان رابه روایت بکشد خاک رملی فکه کم کم باتابیدن مستقیم افتاب درگرم شدن بود نمی دانم که چه احساسی بود که گرمای خاک فکه برای پاهایم همچون نسیمی بود انگار ان رادرنهری از بهشت گذاشته اند واب رویش غلطت می خورد باخود فکرکردم گفتم این جا به واقع بهشت است این خاک مرا به سمتی می کشد که چند قدمی با سید فاصله ای نداشت اری انجا معراج گاهی بود که آوینی قصد به تصویر کشیدن ان راداشت اری ان مسیر گردی که پیرامونم رافراگرفته بود اری مرا به یاد مکه می اندازد اری مردم دارند دراین مکان طواف می کنند ونماز عشق به جا می اورند وکوله باری سبک می کنند خدا کند که بتوانیم میراث دار خوبی برای قلم وراه سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی باشیم.
نویسنده: امیدرنجبرعمرانی