سلام بر ابراهیم
نمی دونم چند نفر از شما عزیزان کتاب ” سلام بر ابراهیم” را مطالعه فرمودید !
“سلام خدا بر ابراهیم در آن لحظه که به دنیا آمد در آن لحظه که به شهادت رسید و در لحظه رستاخیز که بر انگیخته خواهد شد.”
امروز تصمیم گرفتم ، بر مزار شهید والا مقام سید احمد پلارک حاضر بشم ، قطعه 26 ، ردیف 32 ، شماره 22 …
دوشنبه بود و احتمال اینکه افراد کمتری آنجا حضور داشته باشند و فرصت زیارت و درد دل ، بیشتر بود ، ظاهر بهشت زهرا که تأیید کننده بود ، مشام جانم را برای حس بوی مزار شهید پلارک آماده می کردم ، از بین ردیف های قطعه 26 می گذشتم ، ناگهان عکسی مرا در جای خود متوقف کرد ، چشمانی آشنا و مهربان ، به آن نزدیک شدم …. ( شباهت چهره این شهید بزرگوار با چهره پدر عزیزم در دوران جوانی ، علاقه مرا به ایشان صد چندان نموده است . )
دوشنبه های امام حسنی - حسینی (علیهم السلام)
بقیع را که تصور می کنم
یاد کربلا می افتم …
کربلا که می روم
دل تنگ خاک بقیع می شوم …
مثل سیبی که از وسط دو نیم شده
نیمی مدینه
نیمی کربلا …
روز شمار منتظَر
امروز چه تاریخی است؟
ساعت گویا گفت:
امروز 3 شنبه…
19 مرداد 1395 هجری شمسی
مصادف با…
6 ذی قعده 1437 هجری قمری
برابر با…
9 آگوست 2016 میلادی می باشد…
امام مهربانم :
مگر شما شمس و قمر این زمین نیستید که هجرت کرده اید ؟
پس چرا هیچ کس نمی گوید :
تاریخ امروز :
21/2/1182
به امید ظهورت
صبح بخیر آفتاب مهربان
ساعت صفر عاشقی
خوش به حالت جمعه !!!!
اگر روزی آمد و من نبودم …به آن سفرکرده بگو:
روزگاری…
سیه رویی
به اندازه ی همه ی جمعه های نیامده …
دلتنگت بود ..
أین المُضطَرَ الَذی یُجابُ إذَا الدَعَا!؟…
شبتون بخیر التماس دعا
دلنوشته دختر شهید مختار بند
چشم هایم را می بندم و دفتر زندگی ام را باز می کنم
همه ی صفحات زندگی ام سرشار از محبت شماست.
دفتر زندگی دخترت را همین محبتهای پدرانه تان رنگارنگ کرده است.
هنوز مزه ی بازی هایی که در کودکی با من می کردید دهانم را شیرین می کند…
آن روزها که بی مقدمه مهمان خانه ی کوچک دخترت می شدی و من ذوق زده با یک فنجان آب به جای چای از شما پذیرایی می کردم.
یادم می آید یکبار از دست دخترت ناراحت شدی و من پشت در اتاق نشستم و گریه کردم ..
و شما لبخند زنان آمدید و گفتید: اشکهای دخترم همیشه آماده ریختن است..
آنوقت آنقدر کنارم ماندید و ناز دخترتان را کشیدید تا گریه هایم تبدیل به خنده شد…
بعدها که بزرگتر شدم کار هر روزتان بود…
ساعت چهار بعد از ظهر وقتی ازسرکار به خانه برمی گشتید یک راست به اتاق دخترتان بیایید و بگویید دخترم کجاست؟
از صبح دخترم را ندیده ام!
آن وقت لبخندی را که روی لبانتان نشسته بود به دخترتان هدیه می دادید و در اتاق را می بستید…
همین کارهایتان بود که باعث شده بود همه بفهمند دختر کوچکتان را خیلی بابایی تر از بچه های دیگر کرده اید…
آخرین باری که قبل از شهادتتان به ایران آمده بودید فرصت نشد تا خوب ببینمتان..
برای همین در فرودگاه تهران از فرصت استفاده کرده و همنشین تان شدم. وقت رفتن تان که شد دخترتان را گرم در آغوش گرفتید. گفتید:دخترم به خاطر حجاب کاملی که در بین این همه خانم بدحجاب داری به تو افتخار می کنم!
اما نمی دانید..
نمیدانید که در تمام طول مسیر برگشت، دخترتان آرام آرام می گریست و زیر لب می گفت: من که با رعایت حجابم کار سختی نکرده ام که شما به آن افتخار کنید ،شما افتخار ما هستید که دل از همه ی مادیات بریده اید و غیورانه در آن سرزمین غریب، سربازی حضرت زینب را می کنید…
آری بابا! همه صفحه های دفتر زندگی دخترتان مملو از خاطراتی اینچنین است..
اما بابای نازنینم..
بدان که دلتنگی این روزهای دخترتان با هیچ بیانی قابل توصیف نیست ..
بدان عزیزدلم که از این به بعد دفتر زندگی دخترتان بدون رنگ مهر و محبت شما برای همیشه سیاه و سفید باقی خواهد ماند…
دلنوشته زهرا مختاربند ، دختر شهید حاج حمید مختاربند
کبوترم هوایی شدم ، ببین عجب گدایی شدم ...
ای جَرَس این همه فریاد زِ دلتنگی چیست ؟!
شُکرها کن که دِلت جایِ تپیدن دارد
امام صادق ( علیه السلام ):
هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرده بود، آن هنگامی که می بیند که با زوار امام حسین ( علیه السلام ) چه می کنند . 1
سلام آقا
این جمعه که
در عزای جد غریبتان
کبوتر دل را
راهی قبرستان بقیع می کنیم
قطره های اشک ما را هم
ببر با خود بقیع
ای حجت و صاحب زمان
1- وسائل الشیعه، ج14، ص424
فقط ۷۲ شب
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
هوش من را هوس کرب و بلایش برده
شب جمعه شده و بوی حرم می آید ….
آرزوی پرواز :
72 شب مانده کمر خم بشود
72 عاشق ز رمین کم بشود
ای سینه زنان به وقت شرعی حرم
72 شب مانده محرم بشود
شب جمعه است و حسرت یک برگ برات
شب جمعه و دلم تنگ تو ای راه نجات
باز هم فاصله ها بغض گلوگیر شده است
السلام ای شه بی یار و قتیل العبرات
فقط حیدر امیرالمومنین است
مدام هم که بگویی نجف بهشت خداست
نجف نرفته چه داند که ما چه می گوییم
چشم ها خشک نمی شود مگر به خاطر قساوت قلب
و دل ها قساوت پیدا نمی کند مگر به سبب زیادی گناه .1
1- وسائل الشیعه ، ج 16 ، ص 45 .
دعایی برای دوستان
بارالها
تنها راهی که به تو می رسد نام و یاد توست
مهربان خدای من از تو خالصانه می خواهم که هیچ انسانی در کوچه پس کوچه های زندگی اسیر بن بست نگردد
آخرین افطاری
امشب آخرین شبی که تو سرخی غروب
صدای خنده بعضی ها بلند و
صدای بغض بعضی ها کنار پنجره ها شنیده می شه
رمضون به شیرینی حل شدن یک نبات توی چایی تموم شد
گرمای انرژی بخشش رو سی شب به دل های ما بخشید
خیلی ها تو این شبا از خدا گله کردند
خیلی ها با توفیق بودن صله رحم کردند
خیلی ها خدارو شکر کردند
خیلی ها عزیزی رو ازدست دادند
خیلی ها به اون که مي خواستند رسیدند
خیلی ها بخشیده شدن از مسیر انحرافی برگشتن…
خیلی ها مسکوت ماندن و باز هم از حرکت ترسیدن
اما می خوام این افطار آخری
صدای اذان که بلند شد
هرکجای این زمین گرد سراشیب بودین
خودتون روبه پنجره اتاقی برسونید
و برای دیده شدن هلال آرزو همه آدم های روی زمین دعا کنید…
آخرین افطاری تون بخیر و شادی
التماس دعا