روضه حضرت رقیه (س)
یا حسین جان
به حق رقیه خانم قسمت می دم امشب ما رو به خیمه ی خودت راه بده
یک شب جمعه یقین کرده ام ان شاء الله
رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد
تا حالا برای حضرت قاسم ابن الحسن(ع) و حضرت علی اکبر(ع) و حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس(ع) و حضرت علی اصغر(ع) و همه ی عزیزان حسین گریه کردی ؟
امشب برای خودت گریه کن
تو هم عزیز حسینی
مثل اونهایی که شب عاشورا گریه کردن
گفتن حسین ما رو بیرون نکن
امشب برای خودت گریه کن
یک نفر بود پاش فلج شده بود
خودش رو تقریبا روی زمین می کشید
خبرها از کربلا بهش رسید
اسب نداشت باید پای پیاده می اومد تا کربلا امام حسین(ع) رو یاری کند
اومد بیاد سپاه دشمن در همه طول راه مأمور گذاشته بود
مجبور بود شبها حرکت کنه
خودش رو روی زمین می کشید
روزها پنهان می شد
بابا نمی رسی!!
اما نصف شب عاشورا رسید به امام حسین(ع)
جانم جانم جانم حسین
یک دفعه ای حسین روح نازنینش خبردار شد
صدا زد اکبرم مهمون اومده برو نگاه کن کسی داره میاد
علی اکبر رفت دید یک آقایی روی زمین داره خودش رو می کشه
بلافاصله پشت سر حضرت علی اکبر خود حسین آمد
نوشته تا حسین بهش رسید چسبوند او را به سینه خودش
گفت: آخه عزیزم تو که توان نداری، جنگ از تو برداشته است
گفت: حسین نگو دیگه، برات تیر می اندازم
جانم جانم حسین جانم حسین
حسین منم فلجم
نمی تونم به سوی خدا قدم از قدم بردارم
اطراف خیمه ی تو ام امشب
اکبرت رو بفرست حسین من