شنیده ایم که فصل بهار می آیی
حاج آقا اسماعیل دولابی می فرماید :
شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود ؛ بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه مشرف شد.
وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد: « شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمی خوردم و عذاب نمی کشیدم؟ »
حضرت فرمودند : اگر زودتر ما را می دیدید از ما نان و سبزی می خواستی! حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی.
اگر چه در نظر خلق، اهل پرهیزیم
به یاد گوشه ی چشم تو اشک می ریزیم…
شنیده ایم که فصل بهار می آیی
چقدر برگ به این شاخه ها بیاویزیم؟!
اگرچه از کف دریا فروتریم، اما
به موج های فراگیر در می آویزیم
تو مهربانی و با ذره مهر می ورزی
وگرنه گرد و غباری حقیر و ناچیزیم…
غبار روی زمینیم و آن چنان مغرور
که پیش پای کسی جز تو برنمی خیزیم.
شاعر: سید محسن خاتمی