عطر جمعه
08 بهمن 1395
من روز خویش را با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده است آغاز می کنم
من
با تو می نویسم و می خوانم
من
با تو راه می روم و حرف می زنم
گاهی میان مردم شهر
در ازدحام شهر
غیر از تو هر چه هست
فراموش می کنم …