علي اکبر حسین؛ الگوي ايمان، ادب و شجاعت
در رکاب پدر
تربيت و تأديب شايسته، سبب شده بود علي اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهايت ادب،
گوش به فرمان و آماده جان نثاري شود. وقتي حادثه قيام اباعبدالله(ع) پيش آمد و امام براي مبارزه با فساد و طغيان امويان،
از بيعت با آنان خودداري کرد و از مدينه خارج شد، علي اکبر در رکاب و همراه پدر بود و پس از اقامت چند ماهه در مکه، چون امام تصميم گرفت به سمت کوفه و کربلا حرکت کند، علي اکبر هم با صلابت و ايمان و عشق، در اين کاروان شهادت حضور يافته بود. سخنانش در طول راه تا رسيدن به کربلا و نقشي که در آن حماسه داشت، ستودني است.
به نقل تواريخ، وقتي کاروان حسيني به منزلگاه «قصر بني مقاتل» رسيد، پس از استراحتي کوتاه و برداشتن آب، در مسير حرکت يک لحظه خواب چشمان حسين بن علي (ع) را گرفت، وقتي بيدار شد، فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون، و الحمد لله رب العالمين». سه بار اين جمله را تکرار کرد که به طور ضمني اشاره به حادثه تلخ و مصيبت و شهادت داشت.
علي اکبر که سوار بر اسب بود، با شنيدن اين ذکر (استرجاع) نزد پدر آمد و گفت: پدر جان، جانم به فدايت، براي چه استرجاع گفتي و خدا را حمد کردي؟ امام حسين (ع) فرمود: سر بر روي زين اسب نهاده بودم که لحظهاي به خواب رفتم.
سواري را ديدم که ميگفت: اين گروه سير ميکنند، مرگ هم در پي آنان روان است.
فهميدم که در اين سفر به شهادت خواهيم رسيد. پرسيد: پدر جان، مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا فرزندم، قسم به خدايي که بازگشت همگان به سوي اوست، ما بر حقيم. علي اکبر گفت: پس، ديگر چه باک از مردن در راه حق؟ حسين بن علي(ع) فرمود: خدا جزاي خير به تو بدهد؛ بهترين پاداشي که به فرزندي نسبت به پدرش مي دهند.
(4) پس از چند روز، با محاصره ي فرات از سوي دشمن، ياران امام و خيمه گاه در مضيقه بي آبي قرار گرفتند. هر چه به عاشورا نزديکتر ميشد، فشار کمبود آب بيشتر ميشد و برداشت آب از فرات مشکلتر ميگشت. روز هشتم محرم، امام حسين(ع) علي اکبر را همراه سي سوار براي آوردن آب به شريعه فرات فرستاد تا با شکستن حلقه محاصره،
آب به خيمهها بياورند. گرچه هدف، صرفاً آوردن آب بود، ولي اين هدف جز با درگيري با سپاه خصم و مأموران عمرسعد، ميسر نبود. آن گروه، صفوف دشمن را متفرق ساختند و وارد فرات شدند، مشکها را پر از آب کرده به سوي خيمهها حرکت کردند. در برگشت نيز با سربازان کوفه درگير شدند و با دلاوري و شهامتي که از خود نشان دادند،
توانستند با موفقيت آب را به خيمه گاه برسانند.(5) در شب عاشورا براي ياران امام حسين(ع) به ويژه جوانان بني هاشم، شب عاشورا شبي ارجمند و سرنوشت ساز و لحظه تجلي عشق و ايمان بود. جوانان هاشمي يکديگر را سفارش ميکردند که فردا بايد با استفاده از اين فرصت طلايي،
بزرگترين حماسه فداکاري را در راه عقيده و حمايت از امام بيافرينند. علي اکبر از جمله کساني بود که اصرار داشت در نبرد فردا و در ميدان حق، پيش تاز باشد. وقتي سيد الشهدا (ع) خطاب به آن جمع دليران مؤمن فرمود:
«تاريکي شب شما را فرا گرفته است، بيعتم را از شما برداشتم، از تاريکي شب استفاده کنيد و متفرق شويد و هر کدامتان دست کسي از خاندانم را بگيريد و برويد،
اين قوم در پي من هستند و اگر به من دست يابند با کس ديگر کاري ندارند»؛ اين سخنان عکسالعملهاي خاصي را برانگيخت و جوانان و اصحاب، هر کدام با کلامي ابراز وفاداري و استقامت و آمادگي براي شهادت کردند. اولين سخن را ابوالفضل العباس و علي اکبر بيان کردند و گفتند: چرا چنين کنيم؟ هرگز مباد که پس از تو زنده بمانيم.
سپس جوانان بني هاشم سخناني درمورد ماندن و فداکاري کردن تا مرز شهادت بر زبان آوردند.
(6) ياران و بستگان امام، آن شب تا سحر با شوق شهادت به عبادت و تهجد و آماده سازي خويش براي نبرد فردا مشغول بودند و علي اکبر هم در خدمت پدر و گوش به فرمان بود و براي دميدن خورشيد عاشورا لحظه شماري ميکرد تا از پيشگامان جهاد و شهادت باشد و سخني را که در راه آمدن به کربلا به پدرش گفته بود
(اگر ما بر حقيم، پس باکي از مرگ نداريم) به اثبات برساند.