مالِ من هم شکست ! دیدی؟!
بی تو ای آرام جان
شعله دارم بر زبان
روز و شب سوزم ز داغ زندگی
تا بیفروزی چراغ زندگی
من جدا از کاروان
مانده ام از همرهان……
یک ، یه دوستی داشتم
دو ، دوسش می داشتم ….
می داشتم ، گذشته استمراری که به ماضی بعید تبدیل شد !!!
دوستی که تمام لحظات غم و شادیشو پُر کنی و براش بشی ، فرشته آرزوها و یهو تنهات بذار و بی هیچ حرفی ، دیگه رازاشو بهت نگه ، باهات قراره بستنی عصر تابستون و چای غروب زمستون رو نذاره ، تبریک تولدت یادش بره و …….. هزاران نقطه ….
اون دیگه دوست نیست ، غریبه ای ست بی هیچ خاطره و نقطه مشترک ………….
پ.ن: برود از دل من و ز دل من آن نرود ……
بر سراب آرزو دلبسته ام
در غبار بی کسی بنشسته ام
همچو برگی در خزان افتاده در راهم خدایا
با دلی افسرده در طوفانی از آهم خدایا
کو مرا حالی که در هستی تو را خوانم خدایا
کو مرا مستی که تا دستی برافشانم خدایا
چو مرغ شب تنها
به دامن شب ها
برآورم آوا
غم جدایی را
نوای شیرینم
صدای فرهادم
طنین مجنونم
ترانه لیلا
نشسته ام به راه تو
مگر شبی بازآیی
فروغ جان خسته ام
شقایق صحرایی
بیا بیا که ره برم به عالم شیدایی
مگر رها رها شوم ز محنت تنهایی
بی تو ای آرام جان
شعله دارم بر زبان
روز و شب سوزم ز داغ زندگی
تا بیفروزی چراغ زندگی
من جدا از کاروان
مانده ام از همرهان
بر سراب آرزو دلبسته ام
در غبار بی کسی بنشسته ام ………………