مرور خاطرات
عصر چهارشنبه هفتم مهر ماه ، اکثریت بچه ها قبل از جلسه پرسش و پاسخ به شهرهای خود برگشتند ، اردوگاه بدون حضور پور شور و گرم و صمیمی همه افراد شب گذشته ، خیلی دلگیر بود !
عکس ذیل مربوط به سفر قبل است ، لطفا به کوهی که در عکس می بینید دقت فرمائید ، شبیه نیمرخ صورت انسان است که رو به آسمان می باشد :
خوشحال بودم حداقل خانم انتظاری عزیز بودند ، پس از زیارت وداع ، در بازگشت به ساختمان شماره پنج ( که هنوز خاطرات دلنشین سفر قبل با طلبه های مدرسه در جای جای آن باقی بود ) ، پیغام تخلیه آنجا و انتقال به ساختمان شماره چهار رسید ، پس از نقل مکان ، با یکی از عزیزان فعال کوثرنت آشنا شدم ، سرکارخانم علی محمدی با اسم مستعار شاه پرک از خوی ، ایشان افتخار همراهی دادند و در کنار هم چای و آخرین شام را صرف نمودیم ؛ جای تک تک دوستان خالی بود ؛ پرهون عزیز و مهربانم با رهنمودهای ارزشمندشون ، خانم وقایعی هم استانی عزیز یا مفرد مذکر غایب با آرامش وصف نشدنی شان ، خانم مظفری عزیز اهل مطالعه و پرشور و هیجان در تعریف خاطرات و نقد نویسندگان ، خانم فاطمه ابراهیمی یا میثم تمار ، عاشق مدافع حرم مشتاق آشنایی با همه ، حکیمه سپاهان شهر دوست خوب من ، فاطمیه شهرکرد و فرزند نازنینشون و دو دوست همدانی فعال کوثر نت ( گرچه شب گذشته اجازه ورود به جلسه فعالان کوثر نت رو ندادید! ) ، صهبای گچیِ منتقد و بقیه عزیزان ، جاتون خالی بود ، خوشحال شدم از آشنایی با شما و روزهای خوبی رو در کنار هم گذروندیم ، انشاالله هرجا هستید موفق ، سلامت ، شاد و سربلند باشید ، دست خط های یادگاریتون رو حفظ می کنم و با مرورشون یاد روزهای قشنگ باهم بودنمون میفتم ….
چهارشنبه شب آخرین لحظات حضور در اردوگاه نرجس خاتون ، با حضور مدیر وبلاگ رنگ خدا و دو نفر دیگر از کوثر نتی های عزیز پایان یافت . آخرین خاطرات همایش ثبت و پرونده این سفر نیز بسته شد …..
البته قول همکاری و ساخت وبلاگ گروهی ادامه دهنده این مسیر خواهد بود .
دوستتون دارم و به یادتون هستم.
براتون بهترینها را آرزومندم .
احساستون را در نظرات درج نمایید .