شما مهمان کریم اهل بیت علیه السلام هستید
شما مهمان کریم اهل بیت هستید
پخش ۵۰۰۰ افطاری در بین روزه دارن در سطح شهرشاهرود
در شب ولادت باسعادت کریم اهل بیت علیه السلام
افطاری ساده
پسرم خدا را شاکر باش!
پسرم خدا را شاکر باش که رهبر امروز کشور
تو (حضرت امام ره) از این انس برخوردار است و از این اَمن سرشار.
و این است که برای مبارزه با همه ی این هایی که آتش می کارند، ایستاده است و نه بر شرق و نه بر غرب و نه بر جهان سوم و حتی نه بر ملیت ایرانی که بر ایمان مردم و آن هم نه ایمان غرور که بر” ایمان به خدای واحد قهار متکی” است.
علی صفایی حائری، نامه های بلوغ ص ۱۷
در شب اول این ماه پی مه نروید!
یا اهل العالم به گوش..
یا اهل العالم به گوش…
زهرا و علی امشب مادر و پدر خواهند شد و چه عجیب و زیبا خواهد بود داستان این بیت پاک در آینده ای نزدیک
اذان بخوان علی در گوشش طفل نیمه ی ماه خدا
اشهد ان علی…اذان را پسر ارشدت با درایتش و برادرش با خون و دوازدهین فرزندت با نورش به مناره های آسمانی طنین انداز خواهند کرد…
میلاد کریم اهل بیت مبارک باد
برگی از تاریخ اخلاق و انسانیت
از شام تا مدینه راه طولانی را پیموده بود. پیرمرد خسته راه در گوشه ای نشست تا نفسی تازه کند. چشمهایش را برای لحظاتی بست و چون گشود مردی خوش سیما را سوار بر اسب دید. مردی که آقایی از سر و رویش می بارید. بدون اینکه نگاهش را آن از چهره نورانی بردارد پرسید: این مرد کیست؟
گفتند: او حسن فرزند علی بن ابی طالب است.
نام علی(ع) او را خوش نیامد. سالهای سال بود که عالمان شهرش بر فراز منبر از علی(ع) بدگویی کرده بودند. چهره در هم کشید و روی را از امام گرداند. زیر لب شروع به ناسزا گویی کرد اما دلش آرام نگرفت. برخواست و به نزدیکی امام(ع) رفت. چشمش را بست و دهانش را باز کرد و کینه های انباشته این سالیان را در کمان نفرت گذاشت و به سوی امام(ع) نشانه رفت.
ناسزا گویی اش تمام شد. با خشم به چهره امام خیره شد تا جواب امام(ع) را بشنود.
امام نگاه مهربانی به او کرد و فرمود:
«پیر مرد! فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای . اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی می خواهی، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم، اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بی نیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم، و می توانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و . . . .»
پیرمرد گریه اش گرفت. گفت:
«گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر می داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد . تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید» [1]
رفتار امام(ع) تفسیر قرآن بود آنجا که می فرماید:
«وَلا تستوی الحسنةُ ولا السیئةُ، أدفَع بالتی هی أحسن، فاذا الذّی بَینکَ وبَینهُ عَداوة کأنه وَلی حَمیمُُ»
هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!
(سوره فصّلت، آیه 34)
سید مهدی خدایی
عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن
به نام آنکه تو را داده است نام حسن
درود احسن الارباب من سلام حسن
سلام بر برکات سپید سایهی تو
که نور داده به خورشید مستدام حسن
سلام بر درجات زبرجدت که از او
عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن
عجیب نیست اگر خال هاشمیات را
شبانه روز کند کعبه استلام حسن
فدای قامت بنده نواز تو که نماز
به احترام قدت میکند قیام حسن
قبول نیست سجودی که پاش مُهر تو نیست
رکوع بی تو رکوعیست نا تمام حسن
به اتفاق برادر به حشر گر برسی
به جذبه خیره شود چشم خاص و عام حسن
پیمبران متحیر به خویش می گویند
بود کدام حسین و بود کدام حسن؟
به خشت خشت ستون های عرش رب کریم
نوشته با قلم حسن، یا امام حسن
شکست شیشهی خون دل شما روزی
به دست سودهی الماس های شام حسن
صلات ظهر، چه تشییع بی نظیری شد
به لطف بدرقهی تیرها ز بام حسن
میلاد حسنی
ما آدمها چرا اینقدر زود راضی میشیم؟!
برای خوب بودن سه رویکرد وجود دارد
1)مراقب باشیم هلاک نشیم
2)دنبال حفظ دارایی ها باشیم
3) دغدغه رشد داشته باشیم
اگر کسی وارد ماه مبارک رمضان شد با رویکرد نجات از عذاب و با رویکرد فرار از خطر و ضرر
بدون اینکه تغییری در زندگیش ایجاد کنه جشن میگیره
میگه من بخوابم در ماه رمضان عبادته
میگیرم میخوابم
یک آیه قرآن یک ختم قرآنه
یک آیه هم قرآن میخونیم، نمی میریم که
دیگه ان شاءالله شب قدر هم میریم مسجد آخه هزار ماهه
شما مگه چقدر میتونید ثواب جمع کنید در این ماه
خب بالاخره هلاک نخواهیم شد
شب آخر هم که همه رو میبخشن ما هم جزء همه
این جلسه دعا هم شرکت نمیکنه حالا جلسه دعا یا خودش دعا بخونه بحث جلسه نیست
میگه جهنم که نمیبرن حرام نیست که پس شرکت نمیکنیم
اونکه رویکرد حفظ وضع موجود داره
آدم حداقلی در ماه مبارک رمضان اینجوریه
تغییری ماه رمضان در خودش میده
منتها این تغییر باز یک تغییر حداقلیه
میگه من که یک دور قرآن رو ختم میکنم وظیفمه
جلسات دعا هم شرکت میکنم
بالاخره باید زندگیم فرق کنه با غیر ماه رمضان و من میخوام جزء خوبان این ماه مبارک باشم
خب تغییراتی در برنامش دیده میشه ولی آرامشش حفظ شده، این تغییرات حداکثری نیست
اما اونکه رویکرد رشد داره
وجهه همتش برای رسیدن به عالی ترین مراتبه
میخواد از وضع الانش فرار کنه
از باقی موندن در یک وضعیت متنفره
میخواد وضعش رو بهتر کنه حالا وضع موجودش هر چی میخواد باشه
خب این میگه
یک ایه ثواب ختم داره
دعا هم که افضل از قرآنه این رو هم در نظر میگیره
این سی روز روبه خودش ریاضت میده
ببینید ریاضت در عبادت زیاد خوب نیست
ادم رو زده میکنه
مگر کسی که خیلی انگیزه داره
و انگیزه درستی داره
دیگه اون زده نمیشه
منتها همه انقدر انگیزه ندارن برای رشد!
دین کدومیک رو می پسنده؟
ماه رمضان برای انها که دنبال بهره بردن زیادن
هست چون خیلی ثواب داره.
از بدترین ظلمها به دین اینکه آمده از هلاکت نجات بده
خوب معلومه ولی کارکرد و طراحی دین برای درجات بالاست
دلیل رایج بی دینی اینکه اکثرا نمیخوان به اوج برسن
والله راست میگه دین به دردش نمیخوره
میشه با تریلی بری سر کوچه ماست بخری
مثل اینکه میگن نماز خونها کمتر جنایت میکنن
بابا این باید نماز بخونه امام زمانش بیاد
ما آدمها چقدر زود راضی میشیم.
چرا آخه؟
استاد پناهیان
می دانم که می آیی...
این نوشته روی شیشه یکی از مغازه های شهرمون از بیرون، توسط صاحب مغازه نصب شده بود، خیلی جالب بود برام، چون از اون مغازه دار انتظار نمی رفت!!
ازش عکس گرفتم:
رازهای زندگیتو رو به کسی نگو که ...
رازهای زندگی خود را با کسانی که اهل غیبت هستند در میان نگذارید.
افراد منفی عموما پشت سر کسانی که حضور ندارند حرف زده و از کارهای آنها ایراد میگیرند.
اما گولشان را نخورید، زیرا این کارشان بهمنزله این نیست که به شما اعتماد دارند، بلکه در اولین فرصت احتمال دارد که رازهای خود شمارا نیز برای دیگران گفته و اصطلاحا پشت سرتان غیب کنند.
این حرف بردن و حرف آوردن موجب ایجاد تنش بین دو نفر شده و رابطههای دوستانه را بر هم میزند.
سعدی علیه الرحمه :
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
دنیا زندان مومن و بهشت کافر است
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام پس از شستشو، لباسهاى نو و پاكيزه اى پوشيد و عطر زد. در كمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طورى كه سيماى جذابش هر بيننده را به خود متوجه مى ساخت، در حالى كه گروهى از ياران و غلامان آن حضرت در اطرافش بودند.
از كوچه هاى مدينه مى گذشت ، ناگاه با پيرمرد يهودى كه فقر او را از پاى در آورده و پوست به استخوانش چسبيده، تابش خورشيد چهره اش را سوزانده بود. مشك آبى به دوش داشت و ناتوانى اجازه راه رفتن به او نمى داد، فقر و نيازمندى شربت مرگ را در گامش گوارا نموده بود، حالش هر بيننده را دگرگون مى ساخت، حضرت را در آن جلال و جمال كه ديد گفت:
خواهش مى كنم لحظه اى بايست و سخنم را بشنو!
امام عليه السلام ايستاد.
يهودى: يابن رسول الله ! انصاف بده !
امام: در چه چيز؟
يهودی: جدت رسول خدا مى فرمايد:
دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.
اكنون مى بينم كه دنيا براى شما كه در ناز و نعمت به سر مى برى، بهشت است و براى من كه در عذاب و شكنجه زندگى مى كنم، جهنم است .
و حال آن كه تو مؤمن و من كافر هستم.
امام فرمود:
اى پيرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببينى خداوند در بهشت چه نعمتهايى براى من و براى همه مؤمنان آفريده، مى فهمى كه دنيا با اين همه خوشى و آسايش براى من زندان است، و نيز اگر ببينى خداوند چه عذاب و شكنجه هايى براى تو و براى تمام كافران مهيّا كرده، تصديق مى كنى كه دنيا با اين همه فقر و پريشانى برايت بهشت وسيع است.
پس اين است معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود:
دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.
بحارالانوار ج 43، ص 346 به نقل از کتاب داستان های بحارالانوار
یقین دارم مرا بی اجابت رها نخواهی کرد!
سیزده روز گذشت! به همین سادگی
لحظات مهمانی، بسرعت به پیش می روند…
و من نمیدانم، چند سحر ، فرصت آرام گرفتن در آغوش تو را دارم؟
به خودم که می نگرم؛
حتی لحظه ای از این ضیافت را، چشم انتظاری نتوانم کرد.
اما ؛ کرامت تو که بر من مستولی میشود؛
دلم برای تمام سحرها،برنامه می چیند!
خدا
همه ی سال، دلواپسی، مهمان دلم بود؛ نکند از سجاده رمضانت جا بمانم!
و این تویی که باز گداپروری کردی…
و مرا، گوشه ای، در لابلای اشراف ضیافتت، جای دادی…
و من نشسته ام اینجا؛
درست سر بر زانوان تو…..
و حرارت آغوشت را به هیچ مأمن دیگری، نمی دهم!
اما دلم شور میزند…؛ دلبرم
نکند؛ امراضِ دلم، مرا از تو بگیرند.
نیمه شب را ، به قصد علاج آمده ام…
طبیب تویی؛
نَفْسِ بیمارم را، شفا نداده، رها مکن!
دستان خالی ام، پر از تکرار “یا طبیب” شده.
یقین دارم بی اجابت، رهایم نخواهی کرد.