از افراط و تفریط بپرهیزید
نامه ای به دوست
نامه ای از آیت الله حاج شیخ علی آقا سعادت پرور(ره) که به یکی از دوستان صمیمی و یاران طریقت نوشته است.
تصدّقت شوم! نظر به محبت دیرینه که با شما و دوستان هم طریق خود دارم لازم دانستم اموری که در سلوک الی الله به نفع سالک است تذکر دهم در صورت مراعات رَهِ صد ساله یک ساله طی شود ان شاء الله.
۱ - فعل واجبات و ترک محرّمات، پس از آن مستحبّات را حتی المقدور به جای آورد و ترک مکروهات کند. از مستحبّات، نماز شب و بیداری قبل از اذان صبح را بسیار اهمیت دهد، هم چنین نماز اول وقت قرائت قرآن و توسل به رسول اکرم (ص) و اولادش(علیهم السلام) را ترک نکند.
۲ - ملازمت استاد و عمل به گفتار ایشان و ذکر حالات و مقامات و مشاهداتی که پیش می آید، بلکه اگر خوابی هم باشد بگوید، و اظهار نظر نکردن در نظر استاد.
۳ - از افراط و تفریط در هر امری، احتراز جوید.
رسائل عرفاني، نامه ۱۳
شرط اول حجاب است
تکنیک های رفتاری - مهربانی
همسرتان را با لحن محبت آمیز صدا کنید
حتی اگر از او ناراحتید لحن صحبتتان را تند نکنید
مطمئن باشید با لحن ملایم هم میتوانید
همسرتان را متوجه اشتباهاتش کنید
I LOVE MOHAMMAD
باران چشمان ترم را دوست می دارم
تنها امید آخرم را دوست می دارم
او رحمةٌ للعالمینِ تک تک ماهاست
از جان و دل من دلبرم را دوست می دارم
کوری چشمان بخیل دشمن ابتر
بابای زهرا ، مادرم را دوست می دارم
من از گذشته تا به حالا … تا خود محشر
من تا ابد پیغمبرم را دوست می دارم
یک گوشه از چشمان او ما را مسلمان کرد
آقای سلمان پرورم را دوست می دارم
اسلام من با نام مولایم گره خورده
آوای حیدر حیدرم را دوست می دارم
بیزارم از اسلام آمریکایی دشمن
این جمله ی افشاگرم را دوست می دارم
مهدی زهرا تکیه گاه سرزمین ماست
پشت و پناه کشورم را دوست می دارم
حبّ ولایت رمز پیروزی در این جنگ است
دنیا بداند رهبرم را دوست می دارم
شاعر: اسماعیل شبرنگ
پاداش صبر
خواندن این شعر زیبا را از دست ندهید
از کريمان سنگ مي خواهيم ما , زر مي رسد
در حرم از آنچه مي خواهيم بهتر مي رسد
لطف و احسان کريمان را شمردن مشکل است
وقت احسان پشت آن احسان ديگر مي رسد
اى که دستت مي رسد کارى کنى, کارى بکن
عمر دارد مي رود, دارد اجل سر مي رسد
در طلب خوب است حاجات مکرر داشتن
وقتي از اين ناحيه دارد مکرر مي رسد
شب به شب در مي زنم, چون در زدن مال من است
دست سائلها فقط تا حلقه درمي رسد
گر به ما کم مي رسد از خصلت کم بينى است
ورنه دارد ده برابر ده برابر مي رسد
من فقط يک نوکرم, کار خودم را مي کنم
او خودش هر وقت لازم شد به نوکر مي رسد
خادمان آنقدر بى اصل و نسب هم نيستند
نسبت ما يا به فضه يا به قنبر مي رسد
فقر آمد مي رود ايمان, ولى پيش شما
مي شود ايمان من فقرى که از در مي رسد
رزق در بين الطلوعين است, بين طوس وقم
رزق از دو سفره موسى بن جعفر مي رسد
هم به زير دين قم, هم زير دين مشهدم
گاه به دادم برادر, گاه خواهر مي رسد
فاطمه را خواستم معصومه را زائر شدم
فيض قبر مادرى از قبر دختر مي رسد
نيستند اين دو براى من, فقط پيش منند
سر به سرور مي رسد,دل هم به دلبر مي رسد
پيش تو محتاج ها در حال رفت و آمدند
تا که آهو مي رود پشتش کبوتر مي رسد
ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮ لطیفیان
حکم نگاه کردن به دختر در جلسه خواستگاری
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛
ارتباط زن و مرد نامحرم در اسلام با ظرائف و حساسیت های بسیاری همراه است و همواره در قرآن کریم و احادیث ائمه اطهار(علیهم السلام) مسلمانان از نگاه و صحبت با نامحرمان برحذر داشته شده اند. قرآن کریم در آیه 5 سوره مائده و آیه 25 سوره نساء زنان و مردان را از برقراری روابط دوستانه و غیرضروری با جنس مخالف منع کرده است و از همین رو باید در مسأله ارتباط با نامحرم نهایت دقت و توجه را به خرج داد.
اما خواستگاری یکی از زمانی هایی است که انسان برای انتخاب همسر و همراه آینده خود ناگریز از نگاه و صحبت با نامحرم می شود، بنابراین باید در این هنگام به نفس خود مسلط بوده و از حد و حدود آشنایی و روابط قبل از ازدواج آگاه باشد. فقها و علمای دینی برای نگاه به نامحرم در جلسات خواستگاری چهار شرط را بیان کرده اند:
اول اینکه به قصد لذت و ريبه نباشد
دوم براى آگاهى از وضع جسمانى او باشد
سوم مانعى از ازدواج در ميان نباشد
و آخر اینکه احتمال بدهد كه دختر او را رد نمى كند.
اما نگاه کردن به دختر در زمان خواستگاری تا چه حدی مجاز و شرعی است؟ پاسخ مراجع عظام تقلید را در این زمینه با هم می خوانیم۱:
ترسم نرسم
ترسم
نکِشد
بی تو
به فردا
دل من ….
بی تـو
با قافله ی غصه و غمها
چه کنـم؟!…
یاصاحب الزمان ادرکنا…۱
۱.برگرفته از کانال حرم مطهر شهدای گمنام شاهرود
سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
آئينه توحيد به قم مي آيد
يا خواهر خورشيد به قم مي آيد
نذر نفحات فاطمي اش صلوات
با آمدنش عيد به قم مي آيد
هم زمزمهي سبز بهاران با تو
هم روح بلند چشمه ساران با تو
از راه رسيدي و کويري تشنه
جنت شده، اي حضرت باران با تو
تا خاک مرا سرشت، يا معصومه
روي دل من نوشت: يا معصومه
يک پنجره پرواز مرا خواهد برد
از صحن تو تا بهشت، يا معصومه
یوسف رحیمی
آیا وکیلم ؟!!
قصه وکالت را زیاد شنیدهام، اما
قصه وکیلی
چون تو را نه…..
تو که وکیل باشی همه حقها گرفتنی است
پروندهای که تو وکیلش باشی قصه اش
ستودنی است …
از روزی که ایمان آوردم تو وکیل منی
و تنها پناهم
و تو در این عشق بازی, پرده از رازی بزرگ
برداشتی ،
رازی که اسمش را میدانستم اما رسمش را…
رازی بنام “توکل”
“توکل"قصه ای است که از روز ازل برایمان خواندی
وگفتی در هر تاریکی وپیچ وخم دنیا و حتی
در تمام لحظات روشنایی
دستانت در دست من است…
بنده من نگران نباش وبه من اعتماد کن….
“توکل”
و فهمیدم:
“حسبنا الله ونعم الوکیل”