مهد كودك و اداره جامعه
يك سيّد بزرگواري در منطقه ای خدمات فراوان كرد مسجد ساخت حمام ساخت حسينيه ساخت بعد يك وقت گِله كرد كه من هر چه به اين مردم گفتم كه خانه سالمندان بسازيم اينها حاضر نشدند به من كمك كنند به او گفتم از اين مردم تشكر بكن كه به تو پول ندادند خب کسی كه حاضر نيست پدر و مادر خودش را به خانه سالمندان بدهد بايد از او تقدير كرد آن كسي كه بچه را به مهدكودك می دهد آن بچه ديگر عاطفه درك نميكند همين كه پدر و مادر سالمند شدند تحويل خانه سالمندان می دهند تحويل خانه سالمندان یعنی مرگ تدریجی پدر و مادر.
قرآن كه فرمود: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ» فرمود پر پهن كن كه اينها را زير پر بگيری مبادا به خانه سالمندان بفرستي خب اين حرف را چه کسی می پذيرد اين کسی كه دوران هفت ساله كودکی را با شير و مِهر مادر گذراند ولي بچه مهد كودکی همين كه بزرگ شد خب پدر و مادر را به خانه سالمندان می فرستد ديگر او كه عاطفه درك نكرده كه او كه مهر نياموخته.
بنابراين اگر قرآن است و اگر دستور دینی است تحصيل و علم سر جايش محفوظ است نيمي از جامعه كه زن اند همه امور خودشان, خودشان انجام بدهند ديگر احتياجی نباشد كه نامحرم در كارشان دخالت كند و اصلی ترين كار آنها مادر شدن است هيچ ممكن نيست جامعهای را با مهد كودك بتوان اداره كرد جامعه را مادر اداره می كند شير پاك اداره می كند.
وقتی نماز ميخواند اين را در كنار سجادهاش بگذارد همين كه با مُهر او بازي ميكند با تسبيح او بازی می كند در اين شش, هفت سال, با مهر و تسبيح آشنا می شود اين دوتا ذكر خودش می دهد دوتا ذكر ياد كودك می دهد اينكه فرمود فرزندانتان را ياد بدهيد براي اينكه اينها حديث العهد بالاسلام اند.
درس اخلاق استاد جوادی آملی، اسفند 90