همه ماجرا از قم شروع شد !!!
مدت زیادی بود ، صبح قبل از ورود ، پشت در ورودی چشمم به این اطلاعیه می خورد :
۲۰ نفر طلبه ها ، ۲۰ نفر اساتید
اردوی پژوهشی قم
قرار بود آخر مردادماه ببرن ، میلاد حضرت معصومه گذشته بود و به میلاد امام رضا نمی رسید ، منم با خودم فکر کردم و گفتم چه تاریخ بدی ! ان شاالله برنامه می ریزم بریم مشهد ، اردو تابستون ، قم ، بی مناسبت ، با طلبه هایی که هیچکدومشون رو نمی شناسم ، اصلا خوش نمی گذره …….
روزها گذشت ، ظهر بود ، از پله ها اومدم پایین ، رفتم سمت جاکفشی ، صدای خانم گلی رو شنیدم داشت می گفت ، تاریخ عوض شده ، جلوتر می بریم ، روز ولادت و …
برگشتم ، گفتم ، کجا ، کی ، چجوری و ….. یهو دیدم سه شنبه ست و جلو در منتظر ون تا راهی شیم سمت قم ، چه روزی ، روز ولادت بانو ، با چه دوستای نازنینی ، قبلش مرضیه می گفت روایت داریم اول همسفرتو انتخاب کن بعد برو سفر !
اونایی که می خواستم نیومدن ولی اونایی که اومدن خیلی خواستنی شدن برام !
برات کربلا رو خواهر زودتر از برادر می ده ، باور کنید!!
ما شب ولادت سر بند خریدیم به نیت اربعین ، حالا اربعین نزدیکه و ان شاالله با همدیگه راهی میشیم .
بعضی وقتها ، بعضی آدمها اونی که فکر می کنیم نیستن ، خیلی خیلی بهترن ….
سفر بهترین راه برای شناخت .
عشق فقط یک سرزمین ….
برای قلب مهربونتون دعا می کنم