کانال کمیل و پروانهی تنها
قرار بود عملیاتی انجام شود
منافقين تمام اطلاعات اين عمليات را به عراقيها داده بودند
گردانهای خطشكن، براي اينكه زير آتش نباشند رفتند داخل كانال. با روشن شدن هوا تانکهای عراقی جلو آمدند دو طرف كانال را بستند و آن را زیر آتش گرفتند.
خبر آمد فرمانده و معاون گردان كميل به شهادت رسيدهاند.
۵ روز از محاصره کانال گذشته بود …
عصر روز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ بود. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم. سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند وقتی رسیدند، فهمیدم که از بچههای کمیل هستند.
با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا میآورد گفت:فکر نمیکنم کسی غیر از ما زنده باشد.
هول شده بودم. دوباره و با تعجب پرسیدم: این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بیرمقیاش جواب داد زیر جنازهها مخفی شدهبودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشتهبود. یک طرف آر پی جی میزد و یک طرف تیربار شلیک میکرد. یکی دیگر گفت: همه شهدا رو ته کانال هم میچید، آذوقه و آب رو پخش میکرد، به مجروحها میرسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت.
وقتی از مشخصاتش گفت آب دهانم را قورت دادم. اینها همه مشخصههای ابراهیم بود. با نگرانی گفتم: آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش میریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند شید و برید. یکی از اون سه نفر هم گفت: من دیدم که زدنش. با همون انفجار اول افتاد روی زمین.
این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.
برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم