یک روز بارونی و یک حس خوب تقدیم شما
06 دی 1395
امروز صبح وقتی از خونه اومدم بیرون هوا ابری بود
سر کوچه رسیدم بارون نم نم شروع شد
تا خود مدرسه می بارید
روزهای بارونی رو دوست دارم ، خیلی دوست دارم
پاییز امسال زود تموم شد ، ولی امروز حال و هوای پاییز داشت
دور و بر مدرسه گل فروشی زیاده ، این روز بارونی من رو برای خرید گل قلقلک می داد
اونم از این گلها :
تقدیم شما به همراه این شعر زیبا :
وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست.
«حمید مصدق»