اولین نامه بعد از تو
دیالوگ یک سریال قدیمی: “آروم بخند عباس، غم همسایه شادیه، آروم بخند که بیدارش نکنی!” دنیای ما پیچیده شده با مصائب و رنج ها، شادی های کوتاه و زودگذر، بیماری ها، دردها و زیبایی ها.
اگر درد و رنجی نباشد، خوشبختی درک نخواهد شد. و اما خوشبختی چیست؟ خوشبختی چیزی جز آرامش نخواهد بود. و آرامش جز از راه معنویت بدست نخواهد آمد. اما لحظاتیست در زندگی که سخت می گذرد. می گذرد اما خیلی سخت و جانکاه. آنگاه است که باید یاد کرد از غریبی ام المصائب. خلوتی داشت با یاد ابا الشهدا و گریست نه برای گرفتاری های خود که در غم فراق یار، که اگر بود خود گشایش همه امورمان بود. چه زیبا می گفت که: “غم فقدان پدر را از یک لحظه نبودنش می توان فهمید”
اندک زمانی از خبر خوش و خوشحال کننده پیوند ازدواجمان نگذشته بود که او را برای همیشه از دست دادیم. امروز اولین نامه بعد رفتنش را تایپ کردم. تماس از دفتر آقاجان و جای خالی او! یک ماهی است که سایه پدری مهربان از سرمان کم شده است، در ایام غم آل الله و غربت بی بی زینب و این یک ماه چنان یک سال گذشته است. چگونه هزاران سال پدر مهربانِ منتظرمان را فراموش کردیم. هموکه اگر باشد تمام یتیمان عالم در آغوشش جای خواهند گرفت و از عطوفتش سرشار خواهند شد.
مهربان پدرم؛ دل غمگینم بهانه میگیرد، پاسخش با خودتان.