دلاور سپاه علی (ع)
مالک اشتر
مالک بن حارث عبد يغوث نخعي، معروف به مالک اشتر، از فرماندهان نظامي و بزرگ و از دلاوران شجاع و ياران و اصحاب خاص اميرالمؤمنين علي عليه السلام. او مردي بسيارقوي و از رهبران و بزرگان شيعه است و بسيار عالم و زاهد و عاقل و زندگي با فقر و درويشي داشت. بر قوم خود رياست داشت و با جماعت کوفي براي مطالبه حقوق خودشان، به نزد خليفه سوم(عثمان) رفت. سعيدبن عاص والي عثمان در کوفه، به دستور عثمان و در ادامه سياست تبعيدي که عثمان آن را دنبال مي کرد، مالک را به همراه 9 نفر ديگر به شام تبعيد و بعد به کوفه برگرداند و مجددا به حمص تبعيد نمود. مالک اشتر مردم را براي بيعت با حضرت علي عليه السلام رهبري کرد.
در جنگ جمل و جنگ صفين، امام را همراهي کرد، رشادت ها و جانفشاني هاي او در اين جنگها در تاريخ ثبت است. در صفين اهل شام را درهم کوبيد تا آنکه جنگ را به سمت معاويه رساند و پيش از آنکه سپاهيان، فريب قرآن بر سر نيزه کردن را بخورند و امام علي عليه السلام مجبور شود که تن به حکميت بدهد، پيروزي را نزديک کرده بود. وي در جنگها با کفار شرکت مي کرد و در واقعه يرموک حاضر بود و چشمش در آن حادثه پاره شد و به همين علت به او اشتر به عربي کسي که پلک چشمش برگشته باشد، مي گفتند. مالک فرماندار نصيبين در نزديکي جزيره از طرف امام علي عليه السلام بود که جنگي را بر ضد متمردين از اصحاب معاويه به فرماندهي ضحاک، در شمال رهبري کرد.
مهمترين واقعه زندگي مالک اشتر در سال 38 هـ ق بود که اميرالمؤمنين علي عليه السلام او را به حکومت مصر منصوب کرد و فرستاد تا فتنه اي به کمک معاويه بر ضد محمدبن ابي بکر بپا شده بود، خاموش کند. پيش از آنکه به مصر رود آن حضرت براي اهل مصر کاغذي نوشت که بعضي از مفاد آن چنين بود: بنده اي از بندگان خدا را به سوي شما فرستادم که در زمان ترس، چشمش خواب ندارد و در هنگام خطر، از دشمن نمي ترسد. او مالک پسر حارث از طايفه مذحج است. پس گفته هاي او را بشنويد و به فرمان او که مطابق حق باشد گردن نهيد. اکنون با همه نيازي که به او دارم، او را نزد شما فرستادم که خيرخواه شماست.
علي(عليه السلام) زماني که او را به حکومت مصر منصوب کرد نامه اي براي او نوشت که مشتمل بر لطائف و محاسن بسيار و پند و حکمت زياد است. اين منشور حکومتي و عهدنامه که حضرت به مالک عطا نمود، از نفيس ترين و ارزنده ترين مطلب حکمراني و حکومت داري و مردم داري است که بسيار معروف و بارها آن ترجمه شده و در نهج البلاغه آمده است. بنا به نقل تاريخ، چون اين خبر به معاويه رسيد پيغام داد براي يکي از مالکان روستاهاي بين راه مصر، که مالک اشتر را مسموم کن تا من خراج بيست سال را از تو نگيرم. وقتي مالک به آنجا رسيد، دهقان که فهميده بود او عسل را زياد دوست دارد، مقداري عسل مسموم براي مالک، هديه آورد و قدري هم از اوصاف و فوائد عسل، حرف زد. او شربتي از آن عسل زهرآلود را خورد که هنوز کاملا از گلوي او پائين نرفته بود که در همان بين راه از دنيا رحلت نمود. بعضي گفته اند که شهادتش در قلزم واقع شد و نافع، غلام عثمان او را مسموم کرد.
فرمايش اميرالمؤمنين علي عليه السلام درباره مالک:
علي عليه السلام فرمود: مالک براي من چنان بود که من براي رسول خدا صلي الله عليه و آله بودم و به اصحاب خود فرمود: اي کاش در ميان شما دو نفر مثل او و بلکه يکنفر مثل او داشتم. و نيز فرمود: او مردي بود که براي ما خيرانديش و خيرخواه و براي دشمن ما تند و سرکش بود. ما از او خرسنديم و خدا از او خرسند باشد و بر پاداش او بيفزايد. و وقتي خبر شهادت مالک به حضرت علي رسيد، آنقدر اندوهناک و محزون و متأسف شد و بر منبر رفت و خطبه اي خواند و بعد از منبر به خانه رفت و بزرگان نخع به خدمت آن حضرت براي تسليت آمدند و آن حضرت متأسف بود و فرمود: خدا مالک را بيامرزد. به خدا قسم مرگ تو جهاني را محزون و غمگين و جهاني را خوشحال کرد. بر تو باد گريه کنان بگريند و آيا مانند مالک وجود دارد؟ و باز فرمود: چه بگويم در مورد مردي که حياتش اهل شام را درهم شکست و مرگش اهل عراق را نابود کرده است.
مالک اشتر از زبان پيامبرہ(صلي الله و عليه و آله و سلم):
نقل است که از او نزد پيغمبر، ذکري شد. آن حضرت فرمود: او حقيقتا مؤمن است. همچنين پيغمبر در مسير خود در تبعيدگاه ابوذر، به هنگام تجهيز و دفن ابوذر فرمود: يکي از شما در بياباني مي ميرد و گروهي از مؤمنان بر او حاضر مي شوند. از اين رو پيغمبر بر ايمان او گواهي داد.
منبع: پايگاه اطلاع رساني حج