شهید فاطمی اطهر هم فرمودند پیرو باشیم
برادر شهید فاطمی اطهر گفت: آنچه در وصیت شهید فاطمی اطهر خیلی پر رنگ و مهم است مسئله ولایت و پیروی از ولی فقیه و ادامه راه شهادت و جهاد است.
وی افزود: شهید در همه امور، خدا را ملاک قرار می داد و تنها کاری برای شهید اهمیت داشت که رضایت خدا در آن باشد.
برادر شهید مدافع حرم حمیدرضا اطهر ادامه داد: جهاد و شهادت آرزوی دیرینه برادرم بود و همیشه از این نگران بود که نکند راه شهادت بسته باشد و او به فیض شهادت نرسد.
وی گفت: برادرم با توجه به مسئولیتی که داشت اجازه نمی دادند در جبهه حق علیه باطل حاضر و برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه حاضر شود به همین دلیل برای اعزام، مسئولان را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم داده بود تا توانست رضایت مسئولان را برای اعزام بگیرد.
برگرفته از تقویم مدافعان حرم سال 1397
هیچ خبر دیگه ای تو عالم نیست جز...
حاج حسین یکتا:
توکل به خدا،
توسل به اهلبیت علیهمالسلام،
توجه به دو لبِ سیدعلی؛
والسلام.
هیچ خبری دیگه تو عالَم نیست! همه دنیا رو گشتیم، خبری نیست.
دوست داری عاشق شوی؟!
اومدم اینجا قلبم رنگ خدا بگیره
شیوه عاشقی رو از شهدا بگیره
با یادشون جاری اشکای زلالم
میخوام که با شروع سالم
عوض بشه دوباره حالم
من عاشق شدم
به همین سادگی، با استشمام بوی خاک.
منزل بعد؛ شلمچه.
شلمچه یعنی…
شلمچه کجای این دنیاست واقعا؟!
نه از خرابه های تخت جمشید و پرسپولیس خبری است. نه از تفکرات انسان دوستانه کوروش کبیر! پس چه چیز این خاک اینهمه جاذبه دارد؟ که دختر لهستانی توریست برای گذران ایام تعطیلات خود به جای رفتن به کولک چال و نمک آبرود و تخت جمشید و عمارت عالی قاپو و حافظیه و … به این مکان پا گذاشته؟ عاشق شد. حاجت روا شد. مسلمان شد و با فرزند خود برگشت و سر زد. دیگر به لهستان برنگشت.
این دعوت فرست کلس و خصوصی ست!
چرا؟
اینجا خبرهایی ست! اگر دلت را مراقب بودی می فهمی.
چون شهدا زنده اند. این خاک ها زنده هستند.
حواست را جمع کن. اینجا مهمانی ست. برای مهمان سفره پهن می کنند و خصوصی در سنگر می نشانندش. فقط پذیراییشان پلو و خورشت نیست. پذیرایی دلی است. دل تو را آگاه می کنند. دل تو را عاشق می کنند.
ندیده خریدار شدید! خون آدم های خوب روی این زمین ها ریخته شده است.
اینجا بوی کربلا می دهد. اینجا هزار هزار هزار نفر، شهید شده اند. این زمین با دل تو بازی می کند.
عاشق می شوی. کافیست رایحه این خاک را استشمام کنی.
دارم گله ها
از فاصله ها
جامونده منم
از قافله ها
می دانم لیاقت ندارم
اما دلم شهادت می خواهد
سفرنامه راهیان نور به قلم بنت الهدی اشرفی، قسمت سوم.
شهدا الگوی زوج جوان شدند
وارد که شدم بعد تعارفهای متعارف نشستیم گوشه اتاق، دیوارها همه از داخل هم کاه گِلی بود و کسی اصراری برای بازسازیش نداشت، اتاق کوچک تقریبا ۱۲ متری که گوشه ای سماور با مزه و قدیمی و یک تشکچه تمیز و یه پشتی که از همون جنس روکش شده بود…
بی بی استکان کمرباریک رو داخل نلبکی گذاشت و از چای پر کرد و داد به سید که تعارفم کنه…
بوی گل محمدی پیچیده بود…
یکم که صحبت کردیم بی بی یک دست لباس روحانیت که مشخص بود قدیمیه اما فوق العاده تمیز و شیک بود گذاشت جلومون، با گوشه روسری اشک چشمش رو پاک کرد و گفت:
_این لباسو میخواست دامادیش بپوشه، طبق قولی که دادم مادر، مال تو باشه پسرم…
سید لباسو برداشت، بغل کرد و بوسید، به چشماش میمالید و گریه میکرد، معنی رفتاراشو نمیفهمیدم…
اینا مال کی بود؟!
یعنی میخواست لباس کهنه یه مُرده رو بپوشه؟! اونم روز عقد
از نگاه گیجم خوندن که حالم چجوریه، سید به عکس رو دیوار اشاره کرد و گفت:
_ چند وقتی خواب این شهیدو میدیدم، بعد یه روز اتفاقی اسمشو فهمیدم و شد الگوی شهیدم …
بعد بی بی رو پیدا کردم، الانم که لباسو بی بی هدیه دادن…
من حسود نبودم ولی با تمام سلولای بدنم به سید غبطه خوردم…
راستی الگوی شهیدم کی بود؟!
اصلا چقدر شبیه ش شدم؟
چیکار کردم براش؟
سید حتی چهره ش هم شبیه الگوش شده بود…
اونوقت من…
عاخ که چقدر از دست خودم حرصم گرفت…
با مهربونیِ صدای بی بی به خودم اومدم، مادر بیا این چادرم اول ازدواجم که با حاجی خدا بیامرز رفتیم از مشهد گرفته بودم اگه دختر یا عروس دار شدم بدم بهش…
بیا که الان هم دختر و جگر گوشمی، هم عروس محمد پسرمی….
با ذوق چادر رو برداشتم، آخ که چقدر قشنگ بود…
تعجب کردم اون زمان اینقدر زیبا بوده پارچه ها و بی بی انقدر تمیز نگه داشته…
ذوق کردم، بی بی رو بوسیدم و تشکر کردم…
اونروز چند ساعتی کنار بی بی بودیم، کلی از پسرش عباس گفت، واقعا عباس وار زندگی کرده و شهید شده بود، کلی چیز درباره زندگی مشترک و مشکلاتش برامون گفت، از خودش و رفتارهای حاج آقا…
موقع خداحافظی احساس میکردم چندسال بزرگتر شدم، دردش برام سنگین بود…
ساخت منو، تصمیم گرفتم هر هفته برم دیدنش…
کم کم به روز عقد نزدیک شده بودیم، حس عجیب و غریبی داشتم، یه حس تازه…
به خواهش من قرار شد به جای دسته گل رز و اینا یه دسته نرگس خوشگل بخره.
F_sadat_kh
کپی بدون ذکر منبع و نویسنده شرعا مجاز نیست
دل میزنم به دریا
دل میزنم به دریا
پا میذارم تو جاده
راهی میشم دوباره
با پاهای پیاده…
راهی شدم با پای دل، با پای پیاده. دستان خالی. چشمان بارانی.
اینجا کربلای ایران است.
اندیمشک محل ورود رزمندگان برای رسیدن به مناطق جنگی. اینجا بوی عشق می دهد. اینجا قدمگاه عشاق الحسین علیه السلام است. قطعا مهدی فاطمه برای بدرقه سربازانش اینجا سر زده است.
زائران گروه گروه در ساعات مختلف شب از شهرهای مختلف استان وارد اردوگاه می شوند. برخی شام میل نموده و به سمت استراحتگاه ها هدایت می شوند و برخی برای اقامه نماز و صرف شام راهی حسینیه اردوگاه.
از حسینیه که خارج می شوند، از سعادت ارتباط با مزار شهدای گمنام نمادین و معراج الشهدا بهره مند می شوند. نمادین البته، برای آنانکه با چشم سر آمده اند! چرا که جای جای خاک این مکان مقدس مملو است از حضور شهدا. چرا که ما ایمان داریم؛ شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصلشان “عند ربهم یزرقون” هستند.
لحظات آخر شب نواهای پخش شده از کاروان های استان های مختلف در تاریکی و سوسو نور چراغ ها از دور، تو را به شب های عملیات و زمزمه های شبانه شهدا با معشوق حقیقی، می برد. آری اینجا قطعه ای از بهشت است که لابلای روزمره گی ها و زیبای های ظاهری دنیایمان به فراموشی سپرده شده است.
چه خوب خواهد بود سالی که با جذبه نگاه شما و آتش عشقتان آغاز گردد.
ای شهدا
ای شهدا
اگه که قلبمو شیدا کردم
اگه که چشمامو دریا کردم
من با هزار امید اینجا هستم
گمشدمو شاید پیدا کردم
سفرنامه راهیان نور به قلم بنت الهدی اشرفی، قسمت دوم.
عملیات دفاع مقدس غرب 8
عملیات آفندی نصر(6) - 10 مرداد 1366
عملیات نصر6 یکی از سنگین ترین نبردهای انجام شده در ارتفاعات میمک در طول سال های داع مقدس می باشد. بکارگیری 6تیپ از نیروهای زمینی ارتش در مقابل بیش از حدود 15تیپ عراقی در یک منطقه محدود نیمه کوهستانی شدت نیرد در منطقه را نشان می دهد. اهمیت مواضع از دست رفته در حمله عراقی ها حدود یک هفته قبل از این عملیات ایجاب می کرد که به هر شکل ممکن دشمن از منطقه عقب رانده شده و وضعیت نیروهای ایرانی در این ارتفاعات بهبود یابد. لذا در ساعت 4:00صبح ، دهم مردادماه 1366 عملیات نصر6 آغاز گردید و بعد از 13 روز نبرد مداوم با ایثارگری و خلق حماسه های فراموش نشدی توسط سربازان و رزمندگان دلاور نیروی زمینی ارتش، کلیه اهداف پیش بینی شده تصرف گردیده و خسارات قابل توجهی به عراق وارد آمد. خلبانان هوانیروز با بکارگیری 30فروند بالگرد و 350 ساعت پرواز توانستند 375 نفر مجروح را تخلیه ، 446رزمنده را هلی برن و 5/2 مهمات و تدارکات را به منطقه حمل نمایند.
نتیجه:
- تپه های 670، 642، کله قندی، قسمتی از تپه شهداء توسط نیروهای ایرانی آزاد گردید.
- 11تیپ عراقی از 3 الی 90 درصد متحمل ضایعات و خسارات شدند.
- نزدیک به 42 پاتک سبک و سنگین دشمن در طول روزهای نبرد دفع گردید.
- 15000عراقی کشته و زخمی شدند که فرمانده تیپ1 کماندو سپاه یکم عراق جزء کشته شدگان بوده و 102 عراقی دیگر به اسارت درآمدند.
- 18 دستگاه تانک و 9 دستگاه نفربر همراه 11عراده توپ و بش از 120 دستگاه انواع خودرو منهدم می گردد.
- تعداد قابل توجهی سلاح سبک و مقادیر فراوانی از مهمات به غنیمت درآمد.
تصویر کدام شهید بر دیوار اتاق رهبر انقلاب است؟
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، حمید داودآبادی نویسنده و وبلاگ نویس عرصه دفاع مقدس در جدیدترین مطلب زیبایی که در وبلاگ خود به نگارش در آورده به ذکر خاطرهای از دیدارش با رهبر انقلاب اشاره کرده که در زیر آن را میخوانید:
اوایل بهمن ماه 1377 بود و بعد از ماه مبارک رمضان. همراه «مسعود ده نمکی» و فرزندانم سعید و مصطفی - که آن موقع هفت، هشت سال بیشتر نداشتند – خدمت مقام معظم رهبری بودیم. نماز جماعت مغرب و عشا در جمع کوچک مان به امامت آقا خوانده شد و آقا همان جا روی سجاده برگشت رو به ما و حال و احوال و گپ و گفت شروع شد. تازه نشریه شلمچه، به ضرب و زور «عطاالله مهاجرانی» وزیر ارشاد اصلاحات تعطیل و قلع و قمع شده بود.
مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. سررسید جالب «یاد یاران» با تصاویر رنگی شهدا که در نوع خود اولین بود. آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هر کدام از شهدا که تصویرش را می دید، خاطره یا نکته ای می گفت.
عملیات دفاع مقدس غرب 7
عملیات آفندی تپه سرخ (نصر8) - 3 مهر 1364
تپه سرخ واقع در منطقه عملیاتی سومار در مورخ سوم مهرماه 1364 و آغار پنجمین سال جنگ بین ایران و عراق شاهد یک نبرد محدود توسط رزمندگان تیپ سوم لشکر 81 زرهی کرمانشاه بود. هدف تعیین شده در این عملیات بیشتر اهمیات منطقه ای داشته و عمدتاً افزایش روحی نیروهای خودی و وارد آوردن ضایعات و تلفات به دشمن را هدف قرار داده بود. بر خلاف غالب عملیات های محدود که برای آن کلمه رمز انتخاب نمی شد، این عملیات ساعت یک بعد از نیمه شب سوم مهرماه 1364 با رمز (یا سرور شهیدان اردکنی) آغاز گردید و در همان ساعات اولیه این حمله محدود ، شمار قابل توجهی از نفرات عراقی کشته شدند. از مشخصات یگان های عراقی اطلاعاتی ثبت نشده است.
نتیجه:
- بیش از 13سنگر انفرادی به همراه دو انبار مهمات عراق به آتش کشیده شد و منهدم گردید.
- حدود یکصد نفر از نفرات عراقی کشته و زخمی شدند.
- 4 دستگاه تانک، 4 قبضه خمپاره انداز، 21 عراده توپ و 2 دستگاه خودرو ضایعات عراق بود.
عملیات دفاع مقدس غرب 3
عملیات آفندی مطلع الفجر (شیاکوه) – 20 آذر 1360
اولویت و اهمیت فوق العاده و حیاتی عقب راندن عراق از منطقه جنوبی نبرد، فرماندهان نظامی ایران را وادار ساخته بود تا تلاش اصلی خود را در این منطقه متمرکز کند و حتی رهبران سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز امکانات عمومی را به سوی منطقه عملیاتی جنوب گسیل داشته بودند و در این صورتی بود که عملیات هایی در دیگر مناطق (غرب و شمال غرب) با حداقل امکانات اداره و انجام می شد و تقریباً در هیچ رده ای در منطقه ی غرب و شمالغرب، نبروی احتیاط وجود نداشت. یگان هی عراق در پیشوری اولیه خود در جبهه های غرب ایران ارتفاعات سرکوب منطقه را اشغال کردند و مواضع پدافندی را متکی به این ارتفاعات سازمان داده و با اشغال نقاط سرکوب و دیده بانی مناسب، هرگونه حرکات خودی را در مسافات درو زیر نظر داشتند و با طولانی شدن جنگ مواضع پدافندی خود را نیز با میادین مین متراکم ، مستحکم نموده و نفوذ به آن را بسیار مشکل ساختند، بطوریکه اکثر حملات با ناکامی مواجه شده و نگهداری هدف های کوچک با پاتک های مکرر عراق روبرو می گشت و بسیار سخت می نمود.
پشتیبانی از عملیات های منطقه جنوب ایجاب می کرد سکون و آرامشی که به نفع نیروهای خودی نبود در منطقه غرب برهم زده شود ، لذا در راستای تبدیل نیروی زمینی ارتش ایران و به منظور تقلیل فشار دشمن، از اوایل مهرماه تلاش جهت یافتن منطقه ای برای انجام عملیات آغاز گردید. برای اجرای عملیات تیپ58 ذوالفقار طرح ذوالفقار 1 را تهیه و منتشر نمود و برای اولین بار در منطقه غرب، هدف در عمق 10کیلومتری پشت دشمن انتخاب گردید و سرانجام در 20آذرماه 1360 عملیات مطلع الفجر در مناطق چرمیان و شیاکوه ، تنگ قاسم آباد و دشت گیلانغرب (منطقه عمومی گیلان غرب) با فرماندهی و هدایت قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش ایران با رمز یامهدی ادرکنی آغاز شد و به مدت 27روز ادامه یافت. خلبانان هوانیروز با بکارگیری 20فروند بالگرد و 575ساعت پرواز توانستند 599نفر مجروح را تخلیه و 1467 نفر را هلی برن و 40تن بار و مهمات را جابجا نمایند.
نتیجه:
ارتفاعات شیاکوه توسط نیروهای ایرانی آزادشد و علیرغم استقامت و تلاش یگان های تیپ58 ذوالفقار و گردان 191 پیاده شیراز به علت اتش انبوه شدید دشمن، پاتک های مکرر و سخت بودن پشتیبانی از یگان ها ، سرانجام مواضع قبل از حمله تثبیت گردید. بیش از 1700نفر از نفرات دشمن کشته و زخمی شده و 140 نفر اسیر به عقب جبهه منتقل گردید. تیپ های 2 و36 و 412 و 425 و 503 پیاده و تیپ 32 نیروی مخصوص دشمن همراه با گردان 4 تانک و گروهان های کماندویی خسارات سنگین و قابل ملاحظه ای را متحمل شدند. شهید عبدالحمید انشایی از افسران شجاع ارتش در این منطقه به شهادت رسید و این جمله از او به یادگار مانده است : «به امام بگویید شیاکوه لرزید اما انشایی نلرزید»
عملیات دفاع مقدس در غرب 2
مشروحی از عملیات مشترک و غرور آفرین بازی دراز (1) - 2 اردیبهشت 1360
ارتفاعات معروف بازی دراز در منطقه غرب کشور جمهوری اسلامی دارای قلل 1050متری تا 1150متری با شیب تند و بریدگی های ممتد در همه جهات می باشد. این ارتفاعات یک مانع مهم طبیعی و استراتژیک برای هرگونه عملیات نظامی است که محور سرپل ذهاب به قصرشیرین را از محور گیلانغرب- چم امام حسن به قصرشیرین جدا می نماید. علی رغم صعب العبور بودن این ارتفاعات صرفاً بدلیل موقعیت بسیار برتر و مناسب دیده بانی در تمامی منطقه ابتدا نیروهای عراقی بصورت پایگاههای موقت و سپس با احداث جاده آسفالت قله 1150متری را اشغال و یک تیپ پیاده و یگ گردان تانک را روی ان مستقر کرده و دیدگاه واقع بر روی قله که دارای تسهیلات ارتباطی قابل توجه بود بنام دیدگاه صدام نامگذاری نموده در آن فعالیت می کردند. طرح عملیات محسن در تاریخ 28فروردین 1360 با هماهنگی سپاه پاسداران توسط تیپ سوم لشکر81 زرهی کرمانشاه از نیروی زمینی ارتش تهیه و با تدبیر و هدایت قرارگاه مقدم این نیرو در تاریخ دوم اردیبهشت 1360 به اجرا در آمد. در این عملیات عقاب تیزپرواز ارتفاعات بازی دراز و جبهه های غرب شهید سرلشکر خلبان علی اکبر شیرودی به شهادت رسید. شهید سرلشکر حسین ادبیان فرمانده گردان تکاور عمل کننده ، نیز در این عملیات به شهادت رسید و همچنان از شهدای جاوید الاثر جنگ تحمیلی محسوب می گردد.
نتیجه:
-آزاد سازی اهداف در روزهای اولیه نبرد واز دست دادن قله 1150 متری در روزهای پایانی عملیات.2- بیش از 1500 نفر از نیروهای عراقی کشته و زخمی شده و458 نفر نیز به اسارت در آمدند.3- تیپ3 کوهستانی عراق منهدم گردیدوتلفات وضایعاتی به تیپ 22 کوهستانی وارد آمد.4- 7 فروند هواپیما و 5 فروند بالگرد به اضافه تعدادی تانک و نفربر وخودرو و ادوات جنگی ازجمله ضایعات عراقی ها بوده است.
عملیات آفندی بازی دراز (2) – 12 شهریور 1360
به دنبال تحرکات قابل توجهی که در نیمه اول سال 1360 و قبل از اولین سالگرد تجاوز دشمن در منطقه جنوب و شمالغرب توسط نیروهای ایرانی انجام گردید، به نظر می رسید انجام تحرک مناسبی در منطقه غرب نیز ضروری باشد. براین اساس و با عنایت به عدم موفقیت کامل عملیات بازی دراز در مرحله اول (2/2/60) با تدبیر مناسب و طرح ریزی دقیق ، مرحله دوم عملیات بازی دراز توسط قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش طراحی و اجرا گردید. جدا از آزادسازی مناطق غرب کشور که هدف عملیات های این منطقه بوده است، تمرکز دشمن در منطقه جنوب باعث نکرانی از ادامه حمله دشمن شده و مانع از موفقیت اساسی و آزادسازی مناطق اشغالی می شد. لذا با تصور عدم موفقیت هرگونه اقدامی در این منطقه لازم بود تا جهت جلب توجه دشمن عملیات محدودی طراحی و اجرا گردد. مرحله دوم عملیات بازی دراز طراحی و اجرا گردید و هرچند به موفقیت کامل منجر نشد ولی تیپ32 نیروی مخصوص عراق که در بغداد مشغول آموزش و تمرین عبور از رودخانه جهت عبور از بهمنشیر برای اشغال آبادان بود توسط سرفرماندهی عراق در منطقه غرب به کار گرفته شد و از اشغال احتمالی آبادان نیز بدین شکل ممانعت بعمل آمد . راه برای شکستن محاصره آبادان تسعیل شد. چند روز قبل از این عملیات امیر سرلشکر علیداد همتی توسط منافقین در اتومبیل مورد سوء قصد قرارگرفت و به شهادت رسید.
نتیجه:
- در روز اول ودوم ارتفاعات قراویز، شیرین آب و داربلوط آزاد شد ولی در 13/6 و 14/6 با فشار فوق العاده دشمن و انجام پنج پاتک ، نیروهای خودی به مواضع قبل از حمله مراجعه نمودند.
- 1000نفر کشته و زخمی و 79نفر اسیر از عراق نتیجه انهدام نفرات تیپ های 3 و 39 پیاده کوهستانی و 32 نیروی مخصوص بود.
- وسایل و تجهیزات یگان های قید شده منهدم گردید.