چرا دانشگاه صنعتی شریف ، شریف نام گرفت ؟! - بخش اول
برای پی بردن به علت ، این مطلب دنباله دار را مطالعه فرمایید :
زندگي نامه شهيد سيد مجيد شريف واقفي
سيد مجيد شريف واقفى در مهرماه سال 1327 متولد شد. و در 16 ارديبهشت ماه سال 1354 به شهادت رسيد. آن هم توسط همان سازمانى که به واسطه خود او و چند نفر از دوستانش قوت گرفته بود.
او تحصيلاتش را از کلاس دوم شروع کرد و در تمام دوران تحصيل شاگرد ممتاز بود و به کتاب خيلى علاقه داشت و پايان دوران دبيرستانش با احراز رتبه سوم در مسابقه معلومات عمومى سراسر کشور و نيز کسب معدل 19/97 در رشته رياضى همراه بود، شايد چندان گفتن نداشته باشد. اينها کارهايى است که خيليها کرده اند. چه آن موقع و چه حالا. اما مطالعه بيرون از درس و با چشمان باز به اطراف نگاه کردن و دردهاى اجتماعى را درک کردن و بعد تأسيس انجمن اسلامى در دبيرستان، آنهم در همان دوران تحصيل، کار هر کسى نبود.
به هرحال او در سال 45 در رشته برق وارد دانشگاه صنعتى شريف (آريامهر آنوقت) مى شود و در تمام چهار سال حضورش در دانشگاه، به طور فعال وارد کارهاى مبارزاتى عليه نظام سلطنتى مى شود، تا اينکه در سال 50 نام مجيد و عدهاى ديگر لو مى رود. مأمورين ساواک سراغ او در اداره شرکت برق منطقه فارابى مى روند. مجيد آن موقع در مرخصى رئيس، جانشين او بوده و مأمورين ساواک هم به اتاق رئيس وارد مى شوند و از خود او سراغ مهندس شريف واقفى را مى گيرند و مجيد که قضيه را فهميده و آنها را شناخته، به بهانه صدا کردن او از اتاق خارج مى شود و خود را به دانشگاه مى رساند تا دوستانش را از موضوع باخبر کند. دوستانى که بعدها زحمات بى دريغى براى به شهادت رساندن مجيد کشيدند. اينگونه است که زندگى مخفى شهيد واقفى آغاز مىشود که تا زمان مرگش نيز ادامه مىيابد. همان اوايل روزهاى اختفا، مجيد وارد مرکزيت سازمان مجاهدين خلق که درآن زمان تنها سازمان اسلامى بود که فعاليت مسلحانه داشت مى شود و در رأس يکى از شاخه هاى اصلى سازمان شروع به فعاليت مى کند در حالى که همزمان با آن، مسؤوليت امور امنيتى سازمان، مسؤوليت گروه الکترونيکى(شنود فرستنده هاى ساواک) و مسؤوليت ارتباط با افراد خارج از کشور را نيز برعهده دارد. در آن ايام حتى خانواده مجيد نمى توانند او را ببينند و او تنها از طريق نامه و تلفن با آنها در تماس است. نامه هايى که ديگر در شرايط امروز کمتر کسى ممکن است بنويسد:
“مادر مهربانم، خانواده عزيزم،
پس از سلام با قلبى مملو از دوستى به شما و عشق به تمام مردم زحمتکش و ستمديده، به شما درود فرستاده، آرزوى سلامتى و سعادت همگى را دارم. از اينکه مدتى است براى شما نامه اى نداده ام مرا خواهيد بخشيد. اگر اشکالى وجود نداشت هر لحظه پيش شما مى بودم، ولى برايم تحمل پذير است که در اين شرايط در راه خدا و خلق دورى شما را نيز به عنوان يک مشقت در اين راه تحمل کنم و اميدوارم شما نيز چنين باشيد. در مقابل نابخردان و خودپرستان صبر و شکيبايى خود را از دست ندهيد.
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق.”
ادامه دارد ….