یک هفته است مادر شدم !
- الان نزدیک یک هفته ست مادر شدم .
“-مادر شدی ؟؟!!!!!! تو که ….
- مامانِ مامانم شدم ! اینطوری حساب نیست ؟!!
“- :) :) ای بابا !!!! حالا چی شده مگه ؟!!
- مامانم پاشون پیچ خورده ، دکتر صلاح دونستن گچ گرفته بشه تا ثابت بمونه و خوب شه ، سه هفته تو گچ ! حالا من شدم مامانِ مامانم ! مامان آبجیم :) و ستون خوونواده ! البته بعد پدرم !
“- موفق باشی دوست عزیزم .
- تازه می فهمم که مامان عزیزم از صبح تا شب چقدر زحمت می کشه وخم به ابرو نمیاره و همیشه لبخند رو لباشه و جز عزیزم و جانم از دهان گلش خارج نمیشه ، خیلی فکر کردم إن شالله فردای روزی مادر شدم ، ی توونم مثل مامان مهربونم ، صبور و خوش اخلاق باشم و به فکر تک تک اعضای خوونواده ام باشم و به مه کارهام برسم ؟ کتاب های مورد علاقمو مطالعه کنم ؟ به مهمونی برم ؟ و وقتی برای سر زدن به پدر و مادر خودم و پدر و مادر همسرم داشته باشم ؟ …..
خدا حافظ و نگهدار همه مامانا باشه ، بهشون سلامتی و طول عمر بده و اونایی که نیستن رو غرق رحمت خودش بکنه ، واقعا لایق بهشت و برتر از اون هستند .
“-إن شاالله .