چادری که شدی
چادری که شدی…
مرامت هم چادری باشد
چادر که گذاشتی وظایفت بیشتر می شود ..
گرچه من می گویم
عشــــــــق است
و خبری از وظیفه نیست …
چشم هایت بانو
حواست باشد..
صدایت بانو…
حواست باشد …
قدمهایت …
مبادا رفتارت چادری نباشد!!
صفحات: 1· 2
آموزش پختن شوهر
1-شوهر را در دیگی از محبت و توجه قرار بده (شعله را کم کن)
2- روی آن عشق و مهربانی میریزین (مواظب باشین غرق نشود!)
3- با کمی لبخند طعم دارش کنین (کم باشه تا فکر نکنه خل شدین..!)
4- مواد را با قاشقی از اعصاب فولادین آرام هم بزنین (باید تحمل کنین تا قوام بده!!)
5- با دری از اعتماد آنرا محکم کنین (تا جا بیفتاد)
6- افزودن 5 ادویه را فراموش نکنین: (بحث نکن. دعوا نکن. غر نزن. چشم و هم چشمی نکن. بد فامیلشو نگو!)
در نهایت اگه دیدی درست نشد، محکم درشو ببند، شعله رو زیاد کن. بذار ته بگیره بسوزه
خانمها کپی آزاد! اینم اشپزیه دیگه
1- حامد مسگری
رمز موفقیت
سالهای زیادی این سوال در ذهنم بود که چرا با اینکه عمدۀ مردم، موفقیت و پیشرفت را دوست دارند اما این اتفاق تنها برای عدۀ معدودی میافتد و بیشتر آنها به آرزویشان نمیرسند؟ مثلاً چرا هر سال صدها هزار نفر برای ورود به دانشگاه تلاش میکنند و همه دوست دارند در رشته و دانشگاهی عالی قبول شوند، اما تنها عدۀ کمی موفق میشوند؟
پاسخ این است که همه « نمیخواهند» . اگرچه شاید این طور به نظر برسد که همه خواهان موفقیت و تغییر مثبت هستند اما واقعیت چیز دیگری است. همه تمایل دارند، دوست دارند و دلشان میخواهد که موفق شوند اما واقعاً «نمیخواهند». تفاوت عمدۀ انسانهای موفق و انسانهای ناموفق در تفاوت همین دو واژه نهفته است: « تمایل » و « خواستن». در «تمایل»، شما اگرچه کشش و میلی برای رشد و پیشرفت دارید اما این نهایتاً تا آنجا میتواند مؤثر باشد که یک فرد خوب معمولی شوید. به اوج رسیدن به «خواستن» نیاز دارد. با «تمایل» ممکن است شما بالاخره دانشگاهی قبول شوید اما یک رشته و دانشگاه عالی هرگز. با « تمایل» ممکن است شما مغازه و درآمدی نسبتاً خوب داشته باشید، اما اینکه یک تاجر برجسته و یا صاحب فروشگاههای زنجیرهای بزرگ با یک برند مشهور و معتبر شوید فکرش را هم نکنید.
یک تغییر جدی و پایدار و فوق العاده به «خواستن» نیاز دارد. باید جداً بخواهید که موفق شوید. باید واقعاً بخواهید که تغییر کنید، اعتماد به نفس داشته باشید، وسواس، تنبلی و حسد را در خود ریشه کن کنید و فردی پرتحمل، باگذشت و انتقادپذیر باشید. تا این علاقهها و تمایلات نسبی برای تغییر در من و شما تبدیل به یک خواستن جدی نشود چیزی عوض نمیشود. آنها که به طور جدی میخواهند تغییر کنند و موفق شوند در رفتارشان یک نشانههای جدی یافت میشود که این خواستن را اثبات میکند. به عنوان نمونه او که واقعاً میخواهد تغییر کند هرگز بهانهجویی نمیکند که الان شرایط نابه سامان است، از لحاظ خانوادگی، روحی و روانی، زمانی و مکانی شرایطم مناسب نیست و یا اینکه الان دنیا دچار رکود اقتصادی شده و بازار ارز و دلار و سکه آشفته است!
خلاصۀ کلام اینکه یکی از قدمهای اولیه برای تغییر مثبت خود این است که شما براستی خواهان آن باشید.1
1. حامد مسگری
متن نامه همسران شهدای مدافعان حرم به کیانوش رستمی
کیانوش رستمی ، قهرمان کرمانشاهی در المپیک ریو ۲۰۱۶ موفق به کسب مدال طلا شد .
جمعی از همسران معظم شهدای مدافع حرم ، در نامه ای از قهرمان المپیک در رشته وزنه برداری که مدال خود را به شهدای مدافع حرم تقدیم کرد ، تقدیر و تشکر کردند
متن نامه همسران شهدای مدافعان حرم به شرح زیر است:
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلام و درود خدا به امام راحل عظیم الشان و شهدای گرانقدر دفاع مقدس که آزادی و جمهوری اسلامی را به معنای حقیقی کلمه برای همه نسل های انقلاب به ارمغان آورده و میراث ارزشمند اسلام ناب را با محور«ولایت» نزد جاماندگان به امانت نهادند.
صفحات: 1· 2
دوشنبه های امام حسنی - حسینی (علیهم السلام)
بقیع را که تصور می کنم
یاد کربلا می افتم …
کربلا که می روم
دل تنگ خاک بقیع می شوم …
مثل سیبی که از وسط دو نیم شده
نیمی مدینه
نیمی کربلا …
فاصله میان من و تو!
بایزید بسطامی در مناجات چنین گفت:
????«بار خدایا! تا کی میان من و تو منی و تویی بود؟ منی از میان بردار تا منی من به تو باشد تا من هیچ نباشم.» و گفت:
????«الهی! تا با توام، بیشتر از همه ام و تا با خودم، کمتر از همه ام.» و گفت: «الهی! مرا فقر و فاقه به تو رسانید و لطف تو آن را زایل نگردانید.» و گفت:
????«خدایا! مرا زاهدی نمی باید و عالمی نمی باید. اگرم از اهل چیزی خواهی گردانید، اهل شمه ای از اسرار خود گردان و به درجه دوستان خود برسان.»
????و گفت: «ناز بر تو کنم و از تو به تو رسم. الهی! چه نیکوست الهام تو بر خطرات دل ها و چه شیرین است روش ایهام تو در راه غیب ها و چه عظیم است حالتی که خلق کشف نتوانند کرد و زبان وصف آن نداند و این قصه به سر نیاید.»
????و گفت: «عجب نیست از آنکه من تو را دوست دارم و من بنده عاجز و ضعیف و محتاج. عجب آنکه تو مرا دوست داری و تو خداوند و پادشاهی و مستغنی»،
و گفت: «الهی! اکنون که می ترسم و به تو چنین شادم، چگونه شادمان نباشم اگر ایمن گردم».????
مجله گنجینه ، شماره 86
سفر نور - قسمت سوم
نمی دونم چند ساعت از زمان خواب گذشته بود ، با یک نور مستقیم که به چشمم خورد بیدار شدم ( از بس اتاق تاریک بود و هیچ روزنه ای به بیرون نبود تو روشنایی روز هم باید حتما لامپ روشن می بود ) ، چراغ قوه موبایل یکی از بچه ها بود ، لیدر را دیدم با مقنعه و مانتو دراز کشیده و می گوید پاشو نمازتو بخوون !
گفتم لیدر مگه قرا نبود بریم مسجد جمکران نماز بخوونیم ؟!
پاسخی دریافت نشد ، دیدم لیدر خوابش برده !! فاطمه گفت رفتن و برگشتن و هرچی منو صدا زدن بیدار نشدم !!!
اصلاً باورم نمی شد !! ناراحت شدم ،
حدود ساعت هفت مدیر محترم به تک تک اتاق ها سر زدند و ساعت حضور در سلف برای صبحانه را از ساعت 7 الی 8 اعلام نمودند .
سلف داخل محوطه ، سمت چپ ورودی بود ، با یک راهرو که در سمت چپ آن سه عدد کتری بزرگ قرار داشت ، دو عدد حاوی چای و چای شیرین ، که چای شیرین و آماده آن خیلی ایده جالبی بود که من قبلاً جایی ندیده بودم و یک کتری دیگر با شیری عجیب و غریب حاوی آب جوش .
سمت راست و کمی جلوتر از کتری ها میزی بزرگ قرار داشت که صبحانه و نهار و شام مورد نظر روی آن قرار داده می شد ، و یک ظرف در دار حاوی نان .
صبحانه روز اول ما عدسی بود ، جاتون خالی و دلتون نخواسته باشه ، خیلی خوشمزه بود .
بعد از صرف صبحانه قرار بر این شد تا ساعت ده همگی جلو در خروجی حاضر باشند تا به بازدید برویم ، مکان بازدید کتابخانه بود اما نوع و نام آن را نمی دانستیم .
چون هنوز تا زمان رفتن فرصت باقی بود و مکان استقرار ما تا جمکران بسیار نزدیک بود ، با دوستان تصمیم گرفتیم برای دقایقی هرچند کوتاه در مسجد حضور پیدا کنیم .
از باب القبله وارد شدیم ، حال و هوای جمکران و قم برای من با دفعات قبل خیلی متفاوت بود و همه جا بوی کربلا و نجف را داشت ، باب القبله اولین جایی را که در ذهنم تداعی کرد حرم مولا علی علیه السلام بود .
حدو نیم ساعت در مسجد بودیم نماز تحیت و نماز مسجد را بجا آوردیم و مجدد به خوابگاه برگشتیم .
گرچه کوتاه بود ولی پر فیض ، علت آن حضور بچه های ملکوتی بود که از همان لحظه ورود از محضرشان استفاده بردیم .
ساعت نه و نیم به خوابگاه برگشتیم .
ادامه دارد…
کودک فعال
سوال :
پسر هفت ساله ای دارم که در منزل آرام و مطیع است ولی به محض اینکه در جمع فامیل قرار می گیرد انگار پتانسیل درونی اش آزاد می شود و بسیار شیطان می شود. آیا با آن مقابله کنم؟
پاسخ :
با رفتار مطیع او در خانه مقابله بکنید.
کودک به نشاط و فعالیت محتاج است. و اگر به دنبال مقابله هستید و اگر محیط، محیطی توآم با تسلط والدین است یا تنگ است یا وسایل فانتزی فراوانی چیده ایم که کودک احساس می کند ، اگر فعالیت کند به چیزی برخورد می کند باید آن ها را از سر راه بر داریم
ضمن اینکه کودک نشان می دهد در محیط های مناسب نشاط دارد.
حامد مسگری
جهاد اکبر / ترک گناه ،راه و رسم امانت دارى این است
اين چشم و گوش كه در اختيار شماست، اين دست و زبانى كه تحت فرمان شماست،
????اين اعضا و جوارحى كه با آن زيست مىكنيد- همه امانات خداوند متعال مىباشد كه با كمال پاكى و درستى به شما داده شده است؛
???? اگر ابتلا به معاصى پيدا كرد آلوده مىگردد؛ خداى نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پيدا مىكند.
????و آن گاه كه بخواهيد اين امانات را مسترد داريد، ممكن است از شما بپرسند كه راه و رسم امانتدارى اين گونه است؟
امام خميني، جهاد اکبر ، صفحه 59
تبسم و مهربانی امام رضا علیه السلام
ﺷﻴﺦ ﺻﺪﻭﻕ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺪﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻠﺎﻡ ﺧﻮﻳﺶ ﺟﻔﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﺪﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻛﻠﺎﻡ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﻨﺪ، ﻳﻌﻨﻰ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﺍﻭ ﺳﺨﻨﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﺗﺎ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻛﻠﺎﻡ ﺧﻮﺩ، ﻭ ﺭﺩ ﻧﻜﺮﺩ ﺣﺎﺟﺖ ﺍﺣﺪﻯ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ .
ﻫﻴﭽﮕﺎﻫﻰ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺎ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ، ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻠﻴﺲ ﺧﻮﺩ ﺗﻜﻴﻪ ﻧﻤﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ،
صفحات: 1· 2