مامان چند تا دوسم داری ؟!
کودک بايد خاطرش آسوده باشد از اينکه پدر و مادر هميشه و در هر شرايطي او را دوست دارند و پاسخگوي نيازها و عواطف او هستند. او بايد احساس کند پدر و مادر از داشتن او خوشبخت و خرسند هستند.
کودکي که با امنيت عاطفي رشد نموده باشد خودباوري، ارزشمندي، استقلال، مثبت انديشي، مسئوليت پذيري، آرامش و بسياري ديگر از جنبه هاي مثبت رواني و شخصيتي را به دست خواهد آورد.
اين نياز در بدو تولد با نوازش کردن کودک و به آغوش کشيدن او پاسخ داده مي شود اما در سالهاي بعد مسئله کمي پيچيده تر شده و عوامل مختلفي بر روي آن تأثير مي گذارد. خوب است در اين باره به نکات زير توجه داشته باشيم:
1- بايد محبت خود را بي قيد و شرط نثار فرزندانمان نماييم. فرزند ما هر چقدر هم که ناساز و بداخلاق باشد باز هم دوستش داريم. پس هيچگاه نبايد به او بگوييم : « ديگر دوستت ندارم»يا «ديگر بچه من نيستي».
2- فرزندمان را همانگونه که هست بپذيريم. مقايسه، تبعيض، تمسخر و تحقير،تهديد بزرگي براي عواطف کودکان است.
3- هيچوقت به فرزندمان دروغ نگوييم، اگر هم قولي داديم به آن عمل کنيم.
4- بدون رضايت خودش و به اجبار او را نزد فرد ديگري نگذاريم.
5- به او لبخند بزنيد و عشق بي پايان خود را با نگاه و رفتار خودتان به او بچشانيد. طوري با فرزندتان رفتار کنيد که بدون نگراني، احساسات خودش را براي شما بازگو کند.
6- پذيراي محبت کودکتان باشيد. وقتي شما را بي بهانه مي بوسد، وقتي خوراکي خود را با شما تقسيم مي کند يا از شما مي خواهد با او بازي کنيد دست محبت او را پس نزنيد.
7- طبيعي است که گاهي از کارهاي فرزندتان کلافه و عصباني مي شويد. به هيچ وجه نبايد شخصيت کودک را به باد انتقاد بگيريم و به او توهين کنيم. بايد سعي کنيم به خودمان مسلط باشيم و در صورت لزوم تنها رفتارکودک را سرزنش کنيم نه شخصيت او را.
8- او را به خاطر بيماريها و مشکلات خودتان مقصر ندانيد. با اين کار احساس مي کند جايگاهش را نزد شما از دست خواهد داد.
9- متناسب با توان کودک به او مسئوليتهايي واگذار کنيد تا احساس کند فرد مفيدي براي خانواده است.
10- کودکي که امنيت عاطفي کمي داشته باشد بيش از حد به مادرش مي چسبد و زماني که مادرش غايب باشيد به شدت متأثر مي شود و حتي هنگامي که بازمي گرديد آرام نمي شود و حتي ممکن است با عصبانيت به مادرش پرخاش کند. او ابراز احساسات نمي کند. در برقراري ارتباط با دوستان و معلمان خودش مشکل دارد.
11- خانواده مهمترين تکيه گاه عاطفي کودکان است. اگر بدانيم فرزند بي گناه چگونه از اختلاف ما پريشان مي شود هر گز در مقابل چشمان معصوم او بر سر يکديگر فرياد نمي زنيم. هر فرياد بخشي از خانه امن کودک ما را ويران ميکند.
والدين گرامي:
لطفاً حتي در دلتان هم کودک خود را مزاحم راحتي، آزادي و پيشرفت خود نخوانيد. افکار شما بر رفتار شما تأثير مي گذارد.1
1.سيد مهدي خدايي ، رسانه آموزشي نمره بهتر
صادق کیست؟
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کو نو ا مَعَ الصَّادِقِینَ
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.1
کسی که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد«صادق» می گویند. و لیکن از آنجایی که به طور استعاره و مجاز اعتقاد و عزم و اراده را هم قول نامیده اند در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده، انسانی را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کاری که می کند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، و شوخی نباشد، صادق نامیده اند.
آیه شریفه به مؤمنین دستور می دهد که تقوا پیشه نمایند. و صادقین را در گفتار و کردارشان پیروی کنند،
در روایات شیعه و سنی آمده است که مقصود از «الصَّادِقِینَ»، محمّد صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام می باشند.
آیه 177 سورۀ بقره، اهل ایمان، انفاق، نماز، وفای به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق می شمارد و آیه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر، مهاجرانِ رنج کشیده و جان برکف را «صادق» شمرده است.
دوستی، همنشینی و همراهی با راستگویان، یکی از عوامل تربیت و جلوگیری انسان از انحراف است.
از رهبران الهی جدا نشویم.
تکامل جامعه در سایۀ ایمان، تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است.
در هر زمان باید معصومی باشد که مسلمانان با او همراه باشند.2
1 . سوره توبه، آیه 119
2 . تفسیر نور، ج 3، ص518، ترجمه تفسير الميزان، ج9، ص
توبه در هر زمان و هر مکان
ﻋﻠﺎﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﻳﻰ (ﺭﻩ ) ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮﺑﻪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳند:
ﺗﻮﺑﻪ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﻩ ، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﺎ ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﻰ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﭘﻴﭽﻰ ، ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻭﻯ ﺑﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻳﺎ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻭ
ﻣﻜﺮﺭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ ، ﻣﺴﺎﻭﻯ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ - ﺑﻪ ﺣﺴﺐ ﺑﻴﺎﻥ ﻗﺮﺁﻥ - ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻮﺑﻪ ﻳﻚ ﻋﻤﻞ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺑﻪ ﻧﻴﺮﻭﺳﺖ ﻭ ﻧﻴﺮﻭ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ .
ﭘﺲ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻛﺎﺭ ﺧﻴﺮ ﺭﺍ ﺍﻭﻝ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ ، ﻭ ﺳﭙﺲ ﻭﻗﺘﻰ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﺷﺪ ، ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺗﻄﻬﻴﺮ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻰ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺍﺳﺖ ؛ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺸﻤﻮﻝ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ . ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺧﺪﺍ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﻯ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ .
ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺛﻢ ﺗﺎﺏ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﻟﻴﺘﻮﺑﻮﺍ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺰ ﺗﻮﺑﻪ ﺩﻭﻣﻰ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ، ﺗﻮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ.
علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج4، ص379
یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جاری در زندگی
زندگی ما باید همیشه با یاد حضرت باشد ؛
این که هر دوشنبه و پنجشنبه نامه عمل ما به دست امام زمان(عج) می رسد، یعنی ایشان بر ما احاطه دارد. نباید فکر کنیم که در مقابل امام زمان هیچ وظیفه ای نداریم؟ (1)
حضرت می فرمایند : «إنّا غَیرُ مُهمَلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لا ناسینَ لِذِکرِکُم؛
ما شما را رها نکرده ایم و یاد شما را هم از خاطرمان نبرده ایم»(2)
1. معارف مهدوی ، محمد شجاعی
2 . بحار الأنوار ج53 ص175
نماز اول وقت و رضا شاه
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم ، مرد مسن شیک و کراوات زده ای هم آنجاحضور داشت ، چند دقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند .
آقای مسن کراواتی، باشنیدن اذان ، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک مرد مسن شیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد ، بعد ازاینکه همه نمازشان را خواندند ، من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟
و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد…
صفحات: 1· 2
داستان کوتاه
روزی مرد نابینایی روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد:
من نابینا هستم لطفا کمک کنید.
روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت. نگاهی به او انداخت، فقط چند سکه در داخل کلاه بود. روزنامه نگار چند سکه داخل کلاه انداخت و با مرد نابینا درد و دل کرد. مرد نابینا خیلی آه و ناله می کرد و از اینکه مردم بینا به فکر امثال او نیستند، شِکِوه و شکایت داشت. روزنامه نگار، ایده ایی به ذهنش رسید و بدون اینکه از مرد نابینا اجازه بگیرد، تابلوی او را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد نابینا پر از سکه و اسکناس شده است! حال مرد نابینا را پرسید. مرد نابینا از صدای روزنامه نگار، او را شناخت و از او پرسید که بر روی تابلو چه چیزی نوشته که امروز خیلی از مردمان رهگذر به او کمک نمودند؟
روزنامه نگار جواب داد:
چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
می دانید روزنامه نگار روی تابلوی مرد نابینا چی نوشته بود؟ او نوشته بود:
امروز بهار است، ولی من نمی توانم آن را ببینم!
وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر دهید، خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد. باور داشته باشید که هر تغییر آگاهانه، بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل، فکر، هوش و روحتان مایه بگذارید. این رمز موفقیت است… لطفا لبخند بزنید.
من از همه شما راضی هستم
26 مردادسال 69/بازگشت آزادگان سرافراز،گرامی باد
روز 26 مرداد 1369، میهن اسلامی شاهد حضور کبوتران سبکبالی بود که پس از سال ها زندان در اسارتگاه، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود می گذاشتند.
قاصدک آزادی در چنین روزی پیام آورِ رهایی شده و این کبوتران از بند رسته به آغوش گرم ملت خود بازگشتند.
میهن اسلامی، چراغانی بود و شعف و سروری وصف ناپذیر از حضور این رسولان انقلاب و جنگ، سراسر ایران را فراگرفته بود.
مرحوم ابوترابی می گوید: «یاد حضرت امام، در روحیه برادران اثری بسیار مناسب و سازنده داشت؛ تا جایی که ارزش های والایی که ایشان با تمام وجودشان لمس کرده بودند، به برادران ما هم سرایت کرد و آنها توانستند روحیه معنوی خود را حفظ کنند و همچون کوه، استوار و مقاوم در مقابل دشمن بایستند».
ایشان در جایی دیگر گفته بود: «بنده یک ماه قبل از آزادی، حضرت امام را در عالم خواب زیارت کردم که فرمودند: ابوترابی! اسارت تمام شد و همه شما به سلامت به ایران برمی گردید و فرمودند: من از همه شما راضی هستم».
بهار توبه چه زمانی است ؟
سرود مورد علاقه بچهها بسازید
رهبر انقلاب: اگر بتوانید یک #سرود زیبای اثرگذار خوشمضمون درست کنید، جوری که بچّهها وقتی در کوچه راه میروند، از خانه به مدرسه میروند، زیر لبشان آن را زمزمه کنند، یک کار بسیار بزرگی کردهاید؛ یعنی استفادهی از #هنر به شکل صحیح؛ این کار شما را آسان میکند، تسهیل میکند. بههرحال باید تلاش کرد، باید کار کرد. ۹۴/۲/۱۴
سلام بر آنها که
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:
در اردوگاه شما را شکنجهتان میکنند یا نه؟
همه به آقا سید نگاه کردند
ولی آقا سید چیزی نگفت!!!
صفحات: 1· 2